مولانا

مولانا

بخش ۸۶ - قصهٔ آن مرغ گرفته کی وصیت کرد کی بر گذشته پشیمانی مخور تدارک وقت اندیش و روزگار مبر در پشیمانی

۱

آن یکی مرغی گرفت از مکر و دام

مرغ او را گفت ای خواجهٔ همام

۲

 تو بسی گاوان و میشان خورده‌ای

تو بسی اشتر به قربان کرده‌ای

۳

تو نگشتی سیر زانها در زمن

هم نگردی سیر از اجزای من

۴

هل مرا تا که سه پندت بر دهم

تا بدانی زیرکم یا ابلهم

۵

اول آن پند هم در دست تو

ثانیش بر بام کهگل بست تو

۶

وآن سوم پندت دهم من بر درخت

که ازین سه پند گردی نیکبخت

۷

آنچ بر دستست اینست آن سخن

که محالی را ز کس باور مکن

۸

بر کفش چون گفت اول پند زفت

گشت آزاد و بر آن دیوار رفت

۹

گفت دیگر بر گذشته غم مخور

چون ز تو بگذشت زان حسرت مبر

۱۰

بعد از آن گفتش که در جسمم کتیم

ده درمسنگست یک در یتیم

۱۱

دولت تو بخت فرزندان تو

بود آن گوهر به حق جان تو

۱۲

فوت کردی در که روزی‌ات نبود

که نباشد مثل آن در در وجود

۱۳

آنچنان که وقت زادن حامله

ناله دارد خواجه شد در غلغله

۱۴

مرغ گفتش نی نصیحت کردمت

که مبادا بر گذشتهٔ دی غمت

۱۵

چون گذشت و رفت غم چون می‌خوری

یا نکردی فهم پندم یا کری

۱۶

وان دوم پندت بگفتم کز ضلال

هیچ تو باور مکن قول محال

۱۷

من نیم خود سه درمسنگ ای اسد

ده درمسنگ اندرونم چون بود

۱۸

خواجه باز آمد به خود گفتا که هین

باز گو آن پند خوب سیومین

۱۹

گفت آری خوش عمل کردی بدان

تا بگویم پند ثالث رایگان

۲۰

پند گفتن با جهول خوابناک

تخم افکندن بود در شوره خاک

۲۱

چاک حمق و جهل نپذیرد رفو

تخم حکمت کم دهش ای پندگو

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 384
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۱۴۳
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۷۴۴
شهریار شاهین‌دژی :

نظرات

user_image
محمد غافری
۱۳۹۲/۰۲/۱۳ - ۰۶:۰۶:۴۶
با سلامموارد زیر، به نظر اینجانب، نیاز به اصلاح دارند:ابتدای بیت دوم واژه ی "به" زاید استمصراع اول بیت ششم به صورت"وآن سوم پندت دهم..." درست استدر مصراع دوم از بیت سیزدهم فرار دادن یک کاما پس از "ناله دارد" خواندن را آسان تر می کند و معنای بیت را مشخص تردر پایان بیت چهاردهم علامت سئوال لازم استهمچنین در بیت پانزدهم کاما پس از "رفت" و علامت سئوال پس از "می خوری"در پایان بیت هفدهم هم علامت سئوال لازم استهمچنین در پایان بیت نوزدهم
user_image
بابک آریایی
۱۳۹۲/۰۸/۱۱ - ۰۴:۱۲:۰۴
این یک بیت در آخر جا افتاده است: زانکه جاهل جهل را بنده بود / چونکه تو پندش دهی او نشنود
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۰/۱۷ - ۰۲:۵۱:۳۶
استاد عزیزم خیر طرف بحث من نبودم و اینجا هم فقط عرض کردم موضوع بحث این بوده است
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۰/۱۷ - ۰۴:۵۸:۴۲
استاد جانم آمدم.استاد به نظر من معنیده درمسنگ میشود به وزن ده درمسنگ یعنی وزنی معادل ده درمسنگ و نه ده عدد درمسنگ .شاید بتوان اینطور گفت که معنی بیت میشود در سپس پرنده گفت در کالبدم مرواریدی گرانبها به وزن ده درم سنگ نهفته است .استاد خوبم به خاطر تاخیر در
پاسخ پوزش میطلبم
user_image
منوچهر پور جواهری
۱۳۹۳/۰۶/۱۰ - ۱۳:۰۵:۴۲
در سطر بیستم نیاز است که واژه ی « تخت افکندن » با « تخم افکندن» به معنای بذر پاشیدن عوض شود همچنان که در سطر آخرهم این واژه بکار رفته. ( تخم حکمت کم دهش ای پند گو )
user_image
محمد غافری
۱۳۹۷/۰۹/۰۵ - ۰۰:۱۶:۴۰
با سلام،معنی بیت "بعد از آن گفتش..." این است که در شکم من مرواریدی کتیم (پنهان) است که ده درمسنگ وزن دارد. درمسنگ واحد وزن است معادل یک گرم.کتیم به معنی پنهان است. کلمات مکتوم و کتمان هم از همین ریشه اند.ضمناً در بیت ماقبل آخر هم، چنانکه یکی دیگر از دوستان هم تذکر داده اند، "تخم افکندن صحیح است و نه "تخت افمندن".
user_image
بهزاد
۱۳۹۷/۱۱/۲۹ - ۱۸:۵۰:۳۶
درود برشمافکر کنم که در خط شعر اشتباه نوشتاری رخ داده و جای تخم، تخت نوشته شدهپند گفتن با جهول خوابناکتخم افکندن بود در شوره خاک
user_image
Behrouz
۱۳۹۹/۰۳/۰۹ - ۰۳:۰۸:۲۰
داستان فریب خوردن عن سان توسط ابلیس است حقا که خواجی و حاجی تخم جن هستند کلهم اجمعین ...
user_image
فرزام
۱۳۹۹/۰۶/۱۰ - ۱۲:۰۳:۱۸
پند گفتن با جهول خوابناک. تخم افگندن بود در شوره خاک. در مثنوی نیکولسون و مثنوی استاد موحد «تخم» آمده که در معنی هم درست است. این تخت از کجا آمده؟
user_image
فرهنگ معظمی
۱۴۰۱/۰۴/۲۳ - ۱۴:۴۵:۰۶
هر که نصیحت خودرای کند ،خود به نصیحت گری محتاج است   سعدی علیه الرحمه