مولانا

مولانا

بخش ۹۳ - بیان آنک تن خاکی آدمی هم‌چون آهن نیکو جوهر قابل آینه شدن است تا درو هم در دنیا بهشت و دوزخ و قیامت و غیر آن معاینه بنماید نه بر طریق خیال

۱

پس چو آهن گرچه تیره‌هیکلی

صیقلی کن صیقلی کن صیقلی

۲

تا دلت آیینه گردد پر صور

اندرو هر سو ملیحی سیمبر

۳

آهن ار چه تیره و بی‌نور بود

صیقلی آن تیرگی از وی زدود

۴

صیقلی دید آهن و خوش کرد رو

تا که صورتها توان دید اندرو

۵

گر تن خاکی غلیظ و تیره است

صیقلش کن زانک صیقل‌گیره است

۶

تا درو اشکال غیبی رو دهد

عکس حوری و ملک در وی جهد

۷

صیقل عقلت بدان دادست حق

که بدو روشن شود دل را ورق

۸

صیقلی را بسته‌ای ای بی‌نماز

وآن هوا را کرده‌ای دو دست باز

۹

گر هوا را بند بنهاده شود

صیقلی را دست بگشاده شود

۱۰

آهنی که آیینه غیبی بدی

جمله صورتها درو مرسل شدی

۱۱

تیره کردی زنگ دادی در نهاد

این بود یسعون فی الارض الفساد

۱۲

تاکنون کردی چنین اکنون مکن

تیره کردی آب را افزون مکن

۱۳

بر مشوران تا شود این آب صاف

واندرو بین ماه و اختر در طواف

۱۴

زانک مردم هست هم‌چون آب جو

چون شود تیره نبینی قعر او

۱۵

قعر جو پر گوهرست و پر ز در

هین مکن تیره که هست او صاف حر

۱۶

جان مردم هست مانند هوا

چون بگرد آمیخت شد پردهٔ سما

۱۷

مانع آید او ز دید آفتاب

چونک گردش رفت شد صافی و ناب

۱۸

با کمال تیرگی حق واقعات

می‌نمودت تا روی راه نجات

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 390
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۱۵۳

نظرات

user_image
محمدعلی
۱۳۹۷/۱۰/۱۵ - ۱۸:۰۹:۳۵
صیقلی را بسته ای ای بی نماز........لازمهٔ اینکه قادر به صیقل دادن باشی، برقراری مراوده روزانه با خدا (نماز ) میباشد
user_image
علی ک
۱۴۰۲/۱۱/۰۷ - ۰۲:۴۴:۲۴
صیقلی کن صیقلی کن صیقلی