مولانا

مولانا

بخش ۱۱۱ - جواب گفتن خر روباه را

۱

گفت رو رو هین ز پیشم ای عدو

تا نبینم روی تو ای زشت‌رو

۲

آن خدایی که ترا بدبخت کرد

روی زشتت را کریه و سخت کرد

۳

با کدامین روی می‌آیی به من

این چنین سغری ندارد کرگدن

۴

رفته‌ای در خون جانم آشکار

که ترا من ره‌برم تا مرغزار

۵

تا بدیدم روی عزرائیل را

باز آوردی فن و تسویل را

۶

گرچه من ننگ خرانم یا خرم

جانورم جان دارم این را کی خرم

۷

آنچ من دیدم ز هول بی‌امان

طفل دیدی پیر گشتی در زمان

۸

بی‌دل و جان از نهیب آن شکوه

سرنگون خود را در افکندم ز کوه

۹

بسته شد پایم در آن دم از نهیب

چون بدیدم آن عذاب بی‌حجیب

۱۰

عهد کردم با خدا کای ذوالمنن

برگشا زین بستگی تو پای من

۱۱

تا ننوشم وسوسهٔ کس بعد ازین

عهد کردم نذر کردم ای معین

۱۲

حق گشاده کرد آن دم پای من

زان دعا و زاری و ایمای من

۱۳

ورنه اندر من رسیدی شیر نر

چون بدی در زیر پنجهٔ شیر خر

۱۴

باز بفرستادت آن شیر عرین

سوی من از مکر ای بئس القرین

۱۵

حق ذات پاک الله الصمد

که بود به مار بد از یار بد

۱۶

مار بد جانی ستاند از سلیم

یار بد آرد سوی نار مقیم

۱۷

از قرین بی‌قول و گفت و گوی او

خو بدزدد دل نهان از خوی او

۱۸

چونک او افکند بر تو سایه را

دزدد آن بی‌مایه از تو مایه را

۱۹

عقل تو گر اژدهایی گشت مست

یار بد او را زمرد دان که هست

۲۰

دیدهٔ عقلت بدو بیرون جهد

طعن اوت اندر کف طاعون نهد

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 497
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۳۳۷
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۹۶۴
مثنوی معنوی ( دفتر پنجم و ششم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۱۵۹

نظرات

user_image
مصطفی
۱۳۹۷/۰۳/۲۷ - ۰۷:۰۶:۴۶
سلام چهار مصراع اخر رو میتونید توضیح بدید متوجه نمیشم ممنون
user_image
Erfun
۱۳۹۹/۱۰/۰۸ - ۰۶:۲۹:۴۱
با سلام خدمت جناب مصطفیباور قدیمی بر این بوده که زمرد چشم مار و اژدها رو کور میکنه. مولانا میفرماید که اگر عقل تو اژدها باشد، یار بد چشم عقلت را کور می‌کند و عقل تو را بیمار می‌کند.