مولانا

مولانا

بخش ۱۱۵ - در معنی لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الأَفْلاکَ

۱

شد چنین شیخی گدای کو به کو

عشق آمد لاابالی اتقوا

۲

عشق جوشد بحر را مانند دیگ

عشق ساید کوه را مانند ریگ

۳

عشق‌بشکافد فلک را صد شکاف

عشق لرزاند زمین را از گزاف

۴

با محمد بود عشق پاک جفت

بهر عشق او را خدا لولاک گفت

۵

منتهی در عشق چون او بود فرد

پس مر او را ز انبیا تخصیص کرد

۶

گر نبودی بهر عشق پاک را

کی وجودی دادمی افلاک را

۷

من بدان افراشتم چرخ سنی

تا علو عشق را فهمی کنی

۸

منفعتهای دگر آید ز چرخ

آن چو بیضه تابع آید این چو فرخ

۹

خاک را من خوار کردم یک سری

تا ز خواری عاشقان بویی بری

۱۰

خاک را دادیم سبزی و نوی

تا ز تبدیل فقیر آگه شوی

۱۱

با تو گویند این جبال راسیات

وصف حال عاشقان اندر ثبات

۱۲

گرچه آن معنیست و این نقش ای پسر

تا به فهم تو کند نزدیک‌تر

۱۳

غصه را با خار تشبیهی کنند

آن نباشد لیک تنبیهی کنند

۱۴

آن دل قاسی که سنگش خواندند

نامناسب بد مثالی راندند

۱۵

در تصور در نیاید عین آن

عیب بر تصویر نه نفیش مدان

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 499

نظرات

user_image
ADIOS
۱۳۹۱/۰۷/۲۹ - ۰۵:۰۰:۱۳
عن اللّه تبارک و تعالی : یا أحمد، لولاک لما خلقتُ الافلاک و لولا علیٌ لما خلقتُک و لو لا فاطمه لما خلقتکما
user_image
محمدامین مروتی
۱۳۹۳/۰۱/۱۹ - ۰۴:۴۶:۲۰
هرمنوتیک و مجاز لفظی و وجودی نزد مولانامولانا در دفتر پنجم و ذیل عنوان " در معنی لولاک لما خلقت الافلاک" ، می گوید طبق این حدیث قدسی، خداوند افلاک را به خاطر پیامبر آفریده:عشق جوشد بحر را مانند دیگ عشق ساید کوه را مانند ریگعشق‌ بشکافد فلک را صد شکاف عشق لرزاند زمین را از گزافبا محمد بود عشق پاک جفت بهر عشق او را خدا لولاک گفتمنتهی در عشق چون او بود فرد پس مر او را ز انبیا تخصیص کردگر نبودی بهر عشق پاک را کی وجودی دادمی افلاک راو بعد به تبیین معنای "افلاک" می پردازد و می گوید همة پدیده های هستی یک فایده و معنای ظاهری و یک معنا و فایدة باطنی دارند. همان طور که در قرآن آمده آسمان یک آیت برای تفکر است. آسمان، در معنای باطنی آن، رمز رفعت مقام عشق است. یعنی آسمان طفیلی و مولود عشقی است که در پیامبر بوده. البته آسمان، منافع و معانی دیگری هم دارد و همانطور که خداوند می فرماید ستارگان آسمان، به جهت یابی کمک می کنند ولی منفعت اصلی معنای باطنی آن است و عارف باید بدان معنای اصلی راه یابد. چنان که تخم مرغ را می شود خورد ولی هدف اصلی از خلقت آن، تفریخ و جوجه درآوری است :من بدان افراشتم چرخ سنی تا علو عشق را فهمی کنیمنفعت های دیگر آید ز چرخ آن چو بیضه تابع آید این چو فرخ همینطور، خاک یک معنای ظاهری و متعارف دارد و یک معنای باطنی که همان خاکساری عاشقانه است:خاک را من خوار کردم یک سری تا ز خواری عاشقان بویی بریو نیز سبز شدن خاک رمزی از تولد مجدد فقرا و عرفاست:خاک را دادیم سبزی و نوی تا ز تبدیل فقیر آگه شوییا استواری کوه ها، رمز ثبات و پایداری عاشقان:با تو گویند این جبال راسیات وصف حال عاشقان اندر ثباتاصولا مولانا هم جهان الفاظ و هم عالم اعیان را ذومراتب و دارای لایه های متعدد و تودرتو می بیند و می داند. مولانا ما را به جور دیگر دیدن عالم دعوت می کند و نه تنها از ما می خواهد مانند خودش معانی ثانوی و پنهان الفاظ را کشف کنیم، بلکه از آن بیشتر از ما می خواهد که معانی باطنی خود پدیده ها را هم کشف کنیم. یعنی هم به تاویل هرمنوتیکی الفاظ بپردازیم و هم به تاویل وجودی خود اعیان و پدیده های عالم. هم تاویل اسم و هم تاویل مسمّا. تشبیهات و تمثیلات، برای تقریب ذهن و تفهیم معانی دشواری است که در تصور ما نمی گنجند و گرنه در عالم واقع غصه به خار و سنگ به دل ربطی ندارد:گرچه آن معنیست و این نقش ای پسر تا به فهم تو کند نزدیک‌ترغصه را با خار تشبیهی کنند آن نباشد لیک تنبیهی کنندآن دل قاسی که سنگش خواندند نامناسب بد مثالی راندنددر تصور در نیاید عین آن عیب بر تصویر نه نفیش مداندو کتاب:خداوند کاتب دو کتاب است. کتاب تکوین و کتاب تدوین. کتاب تدوین قرآن است که آیات در آن نشسته اند و کتاب تکوین جهان است که در آن آیات ایستاده اند. هر دو کتاب را باید به نحوی متلائم و سازگار با هم تلاوت و قرائت کرد و نباید این قرائت ها در مقابل هم و ناسازگار با هم باشند. به همین دلیل"کلمه" در قرآن فقط اسم و واژه نیست، بلکه مسما و معناست. باز به همین دلیل "آیه" در قاموس قرآن هم به کوچکترین واحد قرآنی اطلاق می شود و هم به همه موجودات جهان. یعنی آیات هم در کتاب تدوین وجود دارند و هم در کتاب تکوین. سلمان هراتی در شعر زیبا و معروفش دعوت به تلاوت عاشقانه آیات آفاقی و انفسی می کند و مولانا با نگاهی دیگر و به گونه ای دیگر در دفتر ششم ، همین آیات آفاقی را در هیئت آیات الفبایی و مکتوب در تصور می آورد که در هر دو نگاه، به وحدت این دو نوع آیه و این دو نوع کتاب و وحدت و یگانگی کاتب (خدا) تاکید می شود. مولانا خدا را به صورت کاتبی تصویر می کند که "جیمِ گوش و عینِ چشم و میمِ فم" را می نویسد :خانه با بنا بود معقول‌تر یا که بی‌بنا؟ بگو ای کم‌هنرخط با کاتب بود معقول‌تر یا که بی‌کاتب؟ بیندیش ای پسرجیم گوش و عین چشم و میم فم چون بود بی‌کاتبی ای متهممجاز لفظی و وجودی:در واقع کشف رازهای جهان منوط با رمز گشایی از دو گونه مجاز است. مجاز لفظی که درکتاب تدوین آمده است. مثل اینکه خدا نور آسمان و زمین هاست یا به خدا قرض دهید و از آن قبیل.دیگر مجاز وجودی است که در بحث های متافیزیکی و عارفانه مطرح می شود . این که جهان این چیزی که ما می بینیم نیست و فقط جلوه ای از جلوات متکثر ، نامتناهی و ممکنی است که می توان از منظر معین دید. شاید آن را بتوان نوعی مجاز هرمنوتیکی هم نامید. مثل این که عرفا و افلاطون می گویند دنیایی که ما می بینیم سایه واقعیت است یا پیامبر می فرماید مردم در خوابند وقتی بمیرند بیدار می شوند. یا تعبیر رویا که خواب های ما حاوی مجازات و سمبل هایی است که باید از آن عبور کرد و معنای تعبیر همین عبور کردن از مجاز است . عبور از تصاویر ظاهری برای رسیدن به معنای واقعی و باطنی . نمونه دیگر بحث هایی است که در بارة بافت هولوگرافیک و ذوابعاد عالم مطرح است. این که تصویر و تصور ما از جهان یکی از بی نهایت تصاویر و تصورات ممکنی است که در نتیجة تداخل امواج هولوگرافیکی معین برساخته شده اند.مجاز لفظی در همه متون از جمله در کتاب های مقدس یعنی کتاب تدوین آمده و نیاز به رمز گشایی دارد و مجاز هرمنوتیکی یا وجودی در کتاب تکوین یعنی طبیعت آمده است. 19فروردین 93
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۷/۰۳ - ۰۲:۲۴:۳۲
ادامه دریافتهای دفتر پنجم مثنوی 16 حکایت شیخ محمد سررزی 4مولانا بعد ازین که عارف را عاشق معرفی کرد که گنج های زمین را رد کرده و به خداوند می گوید من در جستجوی چیزی جز تو نیستم ،به شرح عشق می پردازد :در نگنجد عشق در گفت و شنیدعشق،دریایی ست قعرش ناپدید 2731قطره های بحر را نتوان شمردهفت دریا پیش آن بحرست خرددر مقابل عشق همه دریا ها کوچکند. این گونه عبارات که در ابیات حافظ نیز فراوان وجود دارد یعنی اساس دنیای مادی در مقابل دنیاهای ماورا محدود و خرد و بی ارزش است.به عبارتی این دنیا رحم آن دنیا هاست. عشق جوشد بحر را مانند دیگ عشق ساید کوه را مانند ریگعلاوه بر فراتر بودن عشق از دنیای مادی تاثیر اعجاب آوری هم بر آن دارد.آب دریا را به جوش می‌آوردو ...عشق بشکافد فلک را صد شکافعشق لرزاند زمین را از گزاف2736با محمد بود عشق پاک جفتبهر عشق او را خدا لولاک گفتدر اینجا مولانا ویژگی سومی به عشق می افزاید و آن این که همراه برگزیده کل هستی؛حبیب الله است و رمز آفرینش هستی به خاطر پیامبر است.من بدان افراشتم چرخ سنیتا علو عشق را فهمی کتی 27 40عشق دلیل آفرینش است.این با آیه ای که عبادت را دلیل آفرینش می داند مغایرتی ندارد چون در لغت هم پرستش به معنای عشق است.منفعت های دگر آید ز چرخآن چو بیضه تابع آید،این چو فرخگرچه آسمانها منفعت های زیادی دارند اما در مقابل عشق بزرگترین ویژگی انسان کامل مانند پوست تخم مرغ هستند که جوجه از آن به دنیا می آید. تفاوت نگرش مولانا با نگرش جهان تکنولوژی:در نگرش مولانا انسان برتر از همه کهکشانها ست؛اما در نگرش امروز انسان شیفته و حیران طبیعت است زیرا کهکشان درون خود را کشف نکرده است.با تو گویند این جبال راسیات وصف حال عاشقان ا ندر ثبات2744یکی دیگر از ویژگی های عشق:کوه های پا برجا حال عاشقان را بازگو می کنند.کانال و و بلاگ آرامش و پرواز روحarameshsahafian@