مولانا

مولانا

بخش ۱۱۷ - گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و عکس صدق او و ایثار کردن مخزن بعد از آن گستاخی و استعصام شیخ و قبول ناکردن و گفتن کی من بی‌اشارت نیارم تصرفی کردن

۱

این بگفت و گریه در شد های های

اشک غلطان بر رخ او جای جای

۲

صدق او هم بر ضمیر میر زد

عشق هر دم طرفه دیگی می‌پزد

۳

صدق عاشق بر جمادی می‌تند

چه عجب گر بر دل دانا زند

۴

صدق موسی بر عصا و کوه زد

بلک بر دریای پر اشکوه زد

۵

صدق احمد بر جمال ماه زد

بلک بر خورشید رخشان راه زد

۶

رو برو آورده هر دو در نفیر

گشته گریان هم امیر و هم فقیر

۷

ساعتی بسیار چون بگریستند

گفت میر او را که خیز ای ارجمند

۸

هر چه خواهی از خزانه برگزین

گرچه استحقاق داری صد چنین

۹

خانه آن تست هر چت میل هست

بر گزین خود هر دو عالم اندکست

۱۰

گفت دستوری ندادندم چنین

که به دست خويش چيزي برگزين

۱۱

این بهانه کرد و مهره در ربود

مانع آن بد کان عطا صادق نبود

۱۲

نه که صادق بود و پاک از غل و خشم

شیخ را هر صدق می‌نامد به چشم

۱۳

گفت فرمانم چنین دادست اله

که گدایانه برو نانی بخواه

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 500

نظرات

user_image
mohsen
۱۳۹۴/۰۸/۱۵ - ۱۱:۴۷:۱۱
گفت دستوری ندادندم چنینکه کنم من این دخیلانه دخول
user_image
بهزاد علوی (باب)
۱۴۰۰/۰۱/۰۴ - ۲۳:۳۱:۳۷
بنظر می آید که بیت شماره 10 و بیت بعدبا هم قاطی شده ابنشدگفت دستوری ندادندم چنینکه کنم من این دخیلانه دخول-- به این صورت اصلاح شوند:گفت دستوری ندادندم چنینکه بدست خویش چیزی بر گزینمن ز خود نتوانم این کردن فضول که کنم من این دخیلانه دخول--
user_image
مجید
۱۴۰۲/۰۵/۱۶ - ۱۲:۲۶:۰۲
بعد ازبیت دهم یک بیت جا افتاده ومتاسفانه نمیدونم امکان اصلاح وجود داره یا نه اگه کسی میدونه اصلاح کنه ویا راهنماییم کنه تا بتونم اصلاح کنم.ممنون من ز خود نتوانم این کردن فضول که کنم من این دخیلانه دخول