مولانا

مولانا

بخش ۱۴۹ - قصد انداختن مصطفی علیه‌السلام خود را از کوه حری از وحشت دیر نمودن جبرئیل علیه‌السلام خود را به وی و پیدا شدن جبرئیل به وی کی مینداز کی ترا دولتها در پیش است

۱

مصطفی را هجر چون بفراختی

خویش را از کوه می‌انداختی

۲

تا بگفتی جبرئیلش هین مکن

که ترا بس دولتست از امر کن

۳

مصطفی ساکن شدی ز انداختن

باز هجران آوریدی تاختن

۴

باز خود را سرنگون از کوه او

می‌فکندی از غم و اندوه او

۵

باز خود پیدا شدی آن جبرئیل

که مکن این ای تو شاه بی‌بدیل

۶

هم‌چنین می‌بود تا کشف حجاب

تا بیابید آن گهر را او ز جیب

۷

بهر هر محنت چو خود را می‌کشند

اصل محنتهاست این چونش کشند

۸

از فدایی مردمان را حیرتیست

هر یکی از ما فدای سیرتیست

۹

ای خنک آنک فدا کردست تن

بهر آن کارزد فدای آن شدن

۱۰

هر یکی چونک فدایی فنیست

کاندر آن ره صرف عمر و کشتنیست

۱۱

کشتنی اندر غروبی یا شروق

که نه شایق ماند آنگه نه مشوق

۱۲

باری این مقبل فدای این فنست

کاندرو صد زندگی در کشتنست

۱۳

عاشق و معشوق و عشقش بر دوام

در دو عالم بهرمند و نیک‌نام

۱۴

یا کرامی ارحموا اهل الهوی

شانهم ورد التوی بعد التوی

۱۵

عفو کن ای میر بر سختی او

در نگر در درد و بدبختی او

۱۶

تا ز جرمت هم خدا عفوی کند

زلتت را مغفرت در آکند

۱۷

تو ز غفلت بس سبو بشکسته‌ای

در امید عفو دل در بسته‌ای

۱۸

عفو کن تا عفو یابی در جزا

می‌شکافد مو قدر اندر سزا

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 520
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۱۰۱۱

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۲۵ - ۱۷:۰۶:۳۳
لغت بهرمند امروز معنی برخوردار می دهد ولی به پهلوی معنی مرکب می داده است یعنی انچه که در ان بهرهای مختلفی باشد و بهره بهره
user_image
سروش
۱۳۹۵/۰۷/۰۵ - ۱۳:۲۹:۰۰
این شعر مولانا از هر لحاظ سنجیده و پخته به رشته تحریر درآمده،چون از سر تفکیر بوده است.
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۷/۰۶ - ۰۱:۲۷:۰۸
ادامه دریافتهای دفتر پنجم مثنوی 19 حکایت قبض و بسط عرفانی مصطفی (ص)در ابتدای وحی هنگامی که در کوه حراء بر پیامبر وحی نازل شد بسط روحی در جان شریف پیامبر به وجود آمد.چند روزی در آنجا ماند در حالی که جبرئیل را نمی دید؛ دچار قبض عرفانی شد و بسیار ناراحت ،گاهی به جانب کوه "ثبیر "می دوید و گاهی به جانب حراء و می خواست خود را از کوه به پایین اندازد مجددا جبرئیل بر او نازل می شد و او را آرامش می داد و این قبض و بسط ادامه داشت. تا آنکه حجاب واپس رفت و حقیقت درون خویش را دید.مصطفی را هجر چون بفراختی خویش را از کوه می انداختی3535 تا بگفتی جبرئیلش :هین مکنکه تو را بس دولت است از امر کن3636جبرئیل می گفت مشیت خداوند دولت های معنوی و بسط های روحی زیادی برایت در نظر گرفته است.مصطفی ساکن شدی ز انداختنباز هجران آوردیدی تاختن 2537باز خود را سرنگون از کوه،اومی فکندی از غم و اندوه اوباز خود پیدا شدی آن جبرئیل که مکن این،ای تو شاه بی بدیل3539همچنین می بود تا کشف حجاب تا بیابید آن گهر را او ز جیب3540پیوسته پیامبر در این قبض و بسط بود تا گوهر حقیقت را در درون خود دید.ای خنک آنکه فدا کرده ست تنبهر آن که ارزد فدای آن شدن 3543 خوشا به حال آن جانی که جسم خود را در برابر چیزی که ارزش فدا شدن را دارد فدا کند.کشتنی اندر غروبی یا شروقکه نه شایق ماند آنگه نه مشوق 3545فدا کردن جان چه در مشرق باشد و چه مغرب تفاوتی نمی کند .(این فدا شدن در زمان و مکان نبست ؛فراتر از آن است.)ارزشمندترین آن است که نه عاشق بماند و نه معشوق و هر دو محو خداوند شوند .(این همان آیینه بودن عاشق و معشوق برای دیدن خداوند در یکدیگر است؛محو شدن در خداوند نوعی فدا کردن خویش است. همچنین معنای عرفانی حدیث مومن آینه مومن است نیز همین می باشد .کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روحarameshsahafian@