
مولانا
بخش ۱۵ - مناجات
۱
ای خدای بینظیر ایثار کن
گوش را چون حلقه دادی زین سخن
۲
گوش ما گیر و بدان مجلس کشان
کز رحیقت میخورند آن سرخوشان
۳
چون به ما بویی رسانیدی ازین
سر مبند آن مشک را ای رب دین
۴
از تو نوشند ار ذکورند ار اناث
بیدریغی در عطا یا مستغاث
۵
ای دعا ناگفته از تو مستجاب
داده دل را هر دمی صد فتح باب
۶
چند حرفی نقش کردی از رقوم
سنگها از عشق آن شد همچو موم
۷
نون ابرو صاد چشم و جیم گوش
بر نوشتی فتنهٔ صد عقل و هوش
۸
زان حروفت شد خرد باریکریس
نسخ میکن ای ادیب خوشنویس
۹
در خورِ هر فکرِ بسته بر عدم
دم به دم نقشِ خیالی خوشرقم
۱۰
حرفهای طرفه بر لوح خیال
بر نوشته چشم و عارض خد و خال
۱۱
بر عدم باشم نه بر موجود مست
زانک معشوقِ عدم وافیترست
۱۲
عقل را خط خوان آن اَشکال کرد
تا دهد تدبیرها را زان نورد
تصاویر و صوت

نظرات
سنا
پارسا پورحسن مقدم
فاطمه صانع
میــــرِ سلطان احمـــد
تابش