مولانا

مولانا

بخش ۱۵۸ - نواختن سلطان ایاز را

۱

ای ایاز پر نیاز صدق‌کیش

صدق تو از بحر و از کوهست بیش

۲

نه به وقت شهوتت باشد عثار

که رود عقل چو کوهت کاه‌وار

۳

نه به وقت خشم و کینه صبرهات

سست گردد در قرار و در ثبات

۴

مردی این مردیست نه ریش و ذکر

ورنه بودی شاه مردان کیر خر

۵

حق کرا خواندست در قرآن رجال

کی بود این جسم را آنجا مجال

۶

روح حیوان را چه قدرست ای پدر

آخر از بازار قصابان گذر

۷

صد هزاران سر نهاده بر شکم

ارزشان از دنبه و از دم کم

۸

روسپی باشد که از جولان کیر

عقل او موشی شود شهوت چو شیر

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 524

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۷/۰۸/۰۹ - ۱۳:۵۰:۵۰
در جواب این دوستان به شعری از سنایی اشاره میکنم امیدوارم که دوستان نکته سنج باشندهزل من هزل نیست تعلیم است ببیت من بیت نیست اقلیم استتو چه دانی که اندر این اقلیم عقل مرشد چه میکند تعلیمیعنی ار جد اوست جان آویز هزلش از سحر شد روان آمیزشکر گویم که هست نزد هنر هزلم از جد دیگران خوشترپاینده باشید
user_image
مستعار فلانی
۱۳۹۹/۰۷/۰۱ - ۰۶:۳۹:۰۸
ای برادر قصه چون پیمانه‌ایستمعنی اندر وی مثال دانه‌ایستدانهٔ معنیٰ بگیرد مرد عقلننگرد پیمانه را گر گشت نقلصد البته که خرده‌گیری کسی مثل تو بر حضرت مولوی که عالم ربانی و حکیم الـٰهی‌اند عجیب نیست.حضرت خضر هم وقتی داشت کشتی را سوراخ می‌کرد همه‌ی اهل کشتی نمی‌دانستند که حضرت چرا چنین می‌کند.خدا کند مانند موسیٰ باشی و به اشتباهت پی ببری کودک بی‌اطلاع
user_image
مستعار فلانی
۱۳۹۹/۰۷/۰۱ - ۰۶:۴۵:۲۴
دانه‌ی معنای این اشعار این است که مرد بودن یعنی غلطه بر هواهای نفسانی و عصبانیت و حواس حیوانی و غالب و سلطان بودن عقل در اعمال و رفتار.مرد بودن به نر بودن نیست.و این معنیٰ از عالیترین و انسانی‌ترین مطالب است.آن وقت شما چنین حقیقت بالارتبه‌ای را نمی‌فهمید و به کلمات و الفاظ گیر دادین.چقدر سطحی‌نگر و ظاهربین هستین.
user_image
مسعود کریمی
۱۴۰۱/۰۲/۰۴ - ۱۳:۱۸:۱۷
در بیت آخر پیام زیبایی از حضرت مولانا جای تفکر داره و اون این هست که مردی که تسلیم شهوت هست روسپی واقعی هست.