مولانا

مولانا

بخش ۱۶۷ - حجت منکران آخرت و بیان ضعف آن حجت زیرا حجت ایشان به دین باز می‌گردد کی غیر این نمی‌بینیم

۱

حجتش اینست گوید هر دمی

گر بدی چیزی دگر هم دیدمی

۲

گر نبیند کودکی احوال عقل

عاقلی هرگز کند از عقل نقل

۳

ور نبیند عاقلی احوال عشق

کم نگردد ماه نیکوفال عشق

۴

حسن یوسف دیدهٔ اخوان ندید

از دل یعقوب کی شد ناپدید

۵

مر عصا را چشم موسی چوب دید

چشم غیبی افعی و آشوب دید

۶

چشم سر با چشم سر در جنگ بود

غالب آمد چشم سر حجت نمود

۷

چشم موسی دست خود را دست دید

پیش چشم غیب نوری بد پدید

۸

این سخن پایان ندارد در کمال

پیش هر محروم باشد چون خیال

۹

چون حقیقت پیش او فرج و گلوست

کم بیان کن پیش او اسرار دوست

۱۰

پیش ما فرج و گلو باشد خیال

لاجرم هر دم نماید جان جمال

۱۱

هر که را فرج و گلو آیین و خوست

آن لکم دین ولی دین بهر اوست

۱۲

با چنان انکار کوته کن سخن

احمدا کم گوی با گبر کهن

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 530
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۱۰۳۲

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۱/۱۷ - ۰۵:۲۷:۰۹
خلق عربی شده ی خوی است . از آیین لغت زیبای خود آیین را داریم یعنی کسی که قوانین خودش را برای خود دارد و تا اندازه ای خودسر معنی می دهد ولی خود آیین معنی خوبی هم می تواند داشته باشد
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۵/۲۲ - ۰۷:۲۶:۳۱
منظور از فرج و گلو در ابیات پایانی این بخش از مثنوی چیه ؟؟؟؟