مولانا

مولانا

بخش ۲۱ - در بیان آنک لطف حق را همه کس داند و قهر حق را همه کس داند و همه از قهر حق گریزانند و به لطف حق در آویزان اما حق تعالی قهرها را در لطف پنهان کرد و لطفها را در قهر پنهان کرد نعل بازگونه و تلبیس و مکر الله بود تا اهل تمیز و ینظر به نور الله از حالی‌بینان و ظاهربینان جدا شوند کی لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً

۱

گفت درویشی به درویشی که تو

چون بدیدی حضرت حق را بگو

۲

گفت بی‌چون دیدم اما بهر قال

بازگویم مختصر آن را مثال

۳

دیدمش سوی چپ او آذری

سوی دست راست جوی کوثری

۴

سوی چپش بس جهان‌سوز آتشی

سوی دست راستش جوی خوشی

۵

سوی آن آتش گروهی برده دست

بهر آن کوثر گروهی شاد و مست

۶

لیک لعب بازگونه بود سخت

پیش پای هر شقی و نیکبخت

۷

هر که در آتش همی رفت و شرر

از میان آب بر می‌کرد سر

۸

هر که سوی آب می‌رفت از میان

او در آتش یافت می‌شد در زمان

۹

هر که سوی راست شد و آب زلال

سر ز آتش بر زد از سوی شمال

۱۰

وانک شد سوی شمال آتشین

سر برون می‌کرد از سوی یمین

۱۱

کم کسی بر سر این مضمر زدی

لاجرم کم کس در آن آتش شدی

۱۲

جز کسی که بر سرش اقبال ریخت

کو رها کرد آب و در آتش گریخت

۱۳

کرده ذوق نقد را معبود خلق

لاجرم زین لعب مغبون بود خلق

۱۴

جوق‌جوق و صف‌صف از حرص و شتاب

محترز ز آتش گریزان سوی آب

۱۵

لاجرم ز آتش برآوردند سر

اعتبارالاعتبار ای بی‌خبر

۱۶

بانگ می‌زد آتش ای گیجان گول

من نیم آتش منم چشمهٔ قبول

۱۷

چشم‌بندی کرده‌اند ای بی‌نظر

در من آی و هیچ مگریز از شرر

۱۸

ای خلیل اینجا شرار و دود نیست

جز که سحر و خدعهٔ نمرود نیست

۱۹

چون خلیل حق اگر فرزانه‌ای

آتش آب تست و تو پروانه‌ای

۲۰

جان پروانه همی‌دارد ندا

کای دریغا صد هزارم پر بدی

۲۱

تا همی سوزید ز آتش بی‌امان

کوری چشم و دل نامحرمان

۲۲

بر من آرد رحم جاهل از خری

من برو رحم آرم از بینش‌وری

۲۳

خاصه این آتش که جان آبهاست

کار پروانه به عکس کار ماست

۲۴

او ببیند نور و در ناری رود

دل ببیند نار و در نوری شود

۲۵

این چنین لعب آمد از رب جلیل

تا ببینی کیست از آل خلیل

۲۶

آتشی را شکل آبی داده‌اند

واندر آتش چشمه‌ای بگشاده‌اند

۲۷

ساحری صحن برنجی را به فن

صحن پر کرمی کند در انجمن

۲۸

خانه را او پر ز کزدمها نمود

از دم سحر و خود آن کزدم نبود

۲۹

چونک جادو می‌نماید صد چنین

چون بود دستان جادوآفرین

۳۰

لاجرم از سحر یزدان قرن قرن

اندر افتادند چون زن زیر پهن

۳۱

ساحرانشان بنده بودند و غلام

اندر افتادند چون صعوه به دام

۳۲

هین بخوان قرآن ببین سحر حلال

سرنگونی مکرهای کالجبال

۳۳

من نیم فرعون کایم سوی نیل

سوی آتش می‌روم من چون خلیل

۳۴

نیست آتش هست آن ماء معین

وآن دگر از مکر آب آتشین

۳۵

پس نکو گفت آن رسول خوش‌جواز

ذره‌ای عقلت به از صوم و نماز

۳۶

زانک عقلت جوهرست این دو عرض

این دو در تکمیل آن شد مفترض

۳۷

تا جلا باشد مر آن آیینه را

که صفا آید ز طاعت سینه را

۳۸

لیک گر آیینه از بن فاسدست

صیقل او را دیر باز آرد به دست

۳۹

وان گزین آیینه که خوش مغرس است

اندکی صیقل گری آن را بس است

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 441
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۸۴۹

نظرات

user_image
ملک ثابت ابراهیمی
۱۳۸۹/۰۳/۰۴ - ۰۰:۰۹:۰۱
این شعر هستی و قاعده بازی آنرا بزبانی شیوا و همگان پسند در قالب شعر برایگان به تو ای فارسی زبان هدیه کرده است تا قدر و قیمت خود و ادبیات و تاریخ و هنر نیاکانت را بدانی و به آن افتخار کنی.
user_image
مولانا خوان
۱۳۹۵/۰۱/۰۶ - ۱۰:۳۵:۲۳
ابتدا تشکر فراوان از گنجور که این گنج ها را در اختیار ما نهاد و سپس شعر بسیار زیبا، عمیق و بیانی از جهان بینی آن عارف را به خواننده می نمایاند.ضمناً بیت بیست و چهارم:"او ببینند نور و در ناری روددل ببیند نار و در نوری شود"بنظر می آید در مصرع نخست، "ببیند" مناسب تر بوده باشد از واژه ی "ببینند". (باتوجه به معنا و وزن)
user_image
سایه بان
۱۳۹۸/۱۱/۰۸ - ۱۵:۰۴:۲۸
با تشکر از گنجور . بسیار زیبا و روان و دلپسند شاعر زاویه دید خود را نسبت به جهان بینی درویش بیان میکند گویی هزاران سال فلسفه را در قالب شهری زیبا گنجانده و به مخاطب هدیه میدهد . لذت فراوان بردم
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۵/۱۱ - ۲۰:۲۹:۱۹
زانک عقلت جوهرست این دو عرض این دو در تکمیل آن شد مفترض منظور از عرض چیه ؟
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۵/۱۲ - ۰۰:۴۱:۵۶
کورش گرامی ؛فکر کنم با بیت قبلی خود مرتبط است 
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۵/۱۲ - ۰۰:۴۲:۳۲
اگر با بیت قبلی معنی کنید ساده تر میشود
user_image
قطره
۱۴۰۰/۰۹/۳۰ - ۲۲:۴۷:۳۹
منظور این است که اصل و اساس هر عملی عقل است و  اعمال نتیجه آن هستند  مولانا در اینجا از نماز و روزه استفاده کرده ولی در اصل کل اعمال انسان است. در اشعار بعدی می بینیم که عقل را تقسیم بندی کرده.