مولانا

مولانا

بخش ۲۷ - در بیان آنک صفا و سادگی نفس مطمنه از فکرتها مشوش شود چنانک بر روی آینه چیزی نویسی یا نقش کنی اگر چه پاک کنی داغی بماند و نقصانی

۱

روی نفس مطمئنه در جسد

زخم ناخنهای فکرت می‌کشد

۲

فکرت بد ناخن پر زهر دان

می‌خراشد در تعمق روی جان

۳

تا گشاید عقدهٔ اشکال را

در حدث کردست زرین بیل را

۴

عقده را بگشاده گیر ای منتهی

عقدهٔ سختست بر کیسهٔ تهی

۵

در گشاد عقده‌ها گشتی تو پیر

عقدهٔ چندی دگر بگشاده گیر

۶

عقده‌ای کان بر گلوی ماست سخت

که بدانی که خسی یا نیک‌بخت

۷

حل این اشکال کن گر آدمی

خرج این کن دم اگر آدم‌دمی

۸

حد اعیان و عرض دانسته گیر

حد خود را دان که نبود زین گزیر

۹

چون بدانی حد خود زین حدگریز

تا به بی‌حد در رسی ای خاک‌بیز

۱۰

عمر در محمول و در موضوع رفت

بی‌بصیرت عمر در مسموع رفت

۱۱

هر دلیلی بی‌نتیجه و بی‌اثر

باطل آمد در نتیجهٔ خود نگر

۱۲

جز به مصنوعی ندیدی صانعی

بر قیاس اقترانی قانعی

۱۳

می‌فزاید در وسایط فلسفی

از دلایل باز برعکسش صفی

۱۴

این گریزد از دلیل و از حجاب

از پی مدلول سر برده به جیب

۱۵

گر دخان او را دلیل آتشست

بی‌دخان ما را در آن آتش خوشست

۱۶

خاصه این آتش که از قرب ولا

از دخان نزدیک‌تر آمد به ما

۱۷

پس سیه‌کاری بود رفتن ز جان

بهر تخییلات جان سوی دخان

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 444
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۲۴۰
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۸۵۶
مثنوی معنوی ( دفتر پنجم و ششم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۵۱

نظرات

user_image
Golnar Riahi
۱۳۹۶/۰۷/۲۵ - ۰۲:۴۶:۴۸
بیت(دز کشاد عقده ها....) به در کساد عقده ها .... تصحیح شود
user_image
HS
۱۳۹۶/۱۲/۲۱ - ۰۴:۰۱:۰۴
بیت زیر به زیبایی مفهوم غفلت را می رساند و توسط دکتر سروش تفسیر شده است. عقده را بگشاده گیر ای منتهیعقدهٔ سختست بر کیسهٔ تهیدر گشاد عقده‌ها گشتی تو پیرعقدهٔ چندی دگر بگشاده گیر
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۶/۱۲/۲۹ - ۰۳:۴۲:۴۱
خانم گلنار ، همان بگشاد صحیحه و به معنی باز کردنه و همینطور که HSفرمودند توسط دکتر سروش تفسیر شده و در کل در ارتباط با فلاسفه میباشد که از دیدگاه مولانا وقت خود را تلف میکنند زیرا با باز کردن گره به گره دیگری برخورد میکنند و در انتها نیز درصورتیکه که گره آخر را باز کنند درون کیسه خالیه و چیزی نصیب فیلسوف نخواهد شد که البته چنین نخواهد شد زیرا که با بازگشائی یکی از رازها و گره ها رازهایی دیگر صف کشیده و منتظر رمزگشایی هستند.
user_image
میــــرِ سلطان احمـــد
۱۴۰۰/۰۵/۱۲ - ۰۱:۰۸:۴۵
بیت 3 مصرع دوم حدث یعنی چیـــــ..چند معنی دارد که نو و جوان از معانی آن است دخان= دود
user_image
Erfun naderi
۱۴۰۰/۰۷/۰۴ - ۰۴:۳۸:۱۳
چرا وزنش انقدر خرابه عقدهٔ سخت است بر کیسه ی تهی؟ درسته واقعا؟
user_image
مسعود شیخی نژاد
۱۴۰۰/۰۷/۰۶ - ۱۳:۴۷:۲۶
کاش یکی معنی این شعر رو کامل بنویسه . ممنون
user_image
مسعود شیخی نژاد
۱۴۰۰/۰۹/۰۸ - ۰۷:۵۴:۵۳
آقای کوروش افشار ، از شما ممنونم
user_image
سیدمحسن سعیدزاده
۱۴۰۰/۰۹/۱۱ - ۰۱:۵۷:۲۷
به نام خداوند جان وخرد کزین برتر اندیشه برنگذرد موضوع سخن جلال الملّة والدین والدنیا،اندیشه های ناساز یا فکرت بدی است که برنفس مطمئنه آدمی هجوم می آوردملّای بلخی رومی گفته است:افکار بد یا به تعبیر روانشناسان افکار منفی  همانندناخن های پر زهری اند که بر روی جان(ذهن وضمیر) پاک آدمی کشیده میشوند ومنشأ این افکار ازجسد ما یعنی از مغز ما است.این فکر ها درعمق جان ما ناخن میکشند. برای مبارزه با این فکرهای منفی دوراه وجود دارد: اول راه دورریختن همه ی اینها ، که راه عرفا است.. دوم اینکه دانه دانه این افکار بد را بررسی کنی وازناخن تیزآن خلاص بشوی. این راه دوم راهی است که فلاسفه در پیش گرفته اند؛وقت گیروپر هزینه است وعمری را باید برایش هزینه داد درنهایت هم به جایی نمیرسد.درحقیقت تفاوت مسیر عارف وفیسلسوف در خصوص روش متفاوت ایشان برای مواجهه با افکار منفی ،محور بحث است.
user_image
سروش
۱۴۰۲/۰۵/۲۰ - ۰۹:۵۱:۲۸
جناب کورش افشار ، از اینکه وقت گذاشتید و خواننده را مستفیز کردید بی نهایت سپاسگزارم ، امید میرود اینکار زیبا را خود گنجور زحمت بکشد و خواننده را به متون دیگر برای فهم بهتر اشعار هدایت کند  
user_image
سروش
۱۴۰۲/۰۵/۲۰ - ۱۰:۰۳:۲۵
جناب سعیدزاده از اینکه راهی گشودید تا تحقیق بیشتری برای فهم معنای شعر آغاز کنم ، هم از جنابعالی سپاسگزارم  
user_image
الهه کریمی
۱۴۰۲/۰۹/۲۵ - ۰۵:۱۲:۲۷
بسیار زیبا 
user_image
مجید مِندی
۱۴۰۳/۰۱/۰۵ - ۱۲:۲۴:۱۵
تا گشاید عقدۀ اِشکال را / در حَدَث کرده ست زرّین بیل راافکار ناصواب و ژرف اندیشی های پندارگرایانه چهرۀ روح را زخمی می کند . تا گِره معمّاها و معضلات را بگشاید . این بدان مانَد که کسی با بیلی از طلا مدفوع را بکاود . ( حَدَث = سرگین ، مدفوع ) [ مولانا در اینجا قوای ذهنی و استعداد عقلانی بشری را که بس گرانبهاست به «بیلِ زرّین» و اندیشه ورزی های زائد را به «مدفوع» تشبیه کرده است و می گوید : پرداختن به تفکّرِ زائد موجبِ مخدوش شدن شخصیّت و هویّتِ حقیقی انسان می شود . چرا که آنان که به اندیشه های زائد و کارافزا و بازی با الفاظ دل خوش داشته اند می پندارند که در ستیغِ معرفتِ بشری ایستاده اند و این اندیشه ها را مفتاح هر درِ بسته ای می انگارند . در حالی که همین اندیشه ها ، قفلی است هفتاد منی بر درهای معرفتِ بشری . مولانا در عصری این سخنان را گفته که بازارِ تفکر زائد و گره بستن ها و گشودن های بوالفضولانه رونقی تام و تمام داشت . ]به نقل از (  وبسایت تخصصی شعر و عرفان دیدارجان   )
user_image
مصطفی محمودیان
۱۴۰۳/۰۶/۰۳ - ۰۹:۲۷:۲۳
در گشاد عقده‌ها گشتی تو پیر عقده چند دگر بگشاده گیر مولانا در اینجا به پوچی درونی اهداف و پروژه‌های زندگی اشاره می‌کند و کلامش لحنی هستی‌گرایانه دارد. شوپنهاور در کتاب جهان همچون اراده و بازنمود به این مساله اشاره می‌کند که کنش آدمی همواره از یک فقدان یا کمبود که رنج‌آور است ریشه گرفته و هدف ما در هر کنشی از میان برداشتن رنج ناشی از آن کمبود است. اما به محض رسیدن به هدف یعنی زمانی که رنج ناشی از فقدان و کمبود از میان می‌رود، ملال جای رنج را می‌گیرد. از این رو زندگی آدمی نوسانی است بین رنج و ملال. البته انسان می‌تواند پس از رسیدن به اهداف پروژه جدیدی تعریف کرده براوردن اهداف جدید را دنبال کند. اما سخن مولانا این است که کمی از این روال فاصله بگیریم و با فاصله به آن نگاه کنیم. عقده چند دگر بگشاده گیر. فرض کن چند گره دیگر هم گشودی بعد چه؟ مولانا می‌خواهد پوچی درونی و ماهوی این مکانیسم را نشان دهد اینکه اگر ارزشهای ما صرفا مبتنی بر دستاوردهای زندگی باشد و پروژه‌هایی که کامل می‌کنیم خود این روند یک مکانیسم خودویرانگر درون خود دارد که ارزشهای ما را بی‌معنا می‌کند. یعنی انچه که به زندگی ما معنا می‌داد پس از به دست آمدن دیگر نمی‌تواند عملکرد معنابخشی را ایفا کند. فرض کن باز هم پروژه‌های جدیدی تعریف کردی و به اهداف جدیدی هم رسیدی آخرش چه؟ مولانا می‌خواهد بگوید ارزشهای غائی زندگی نمی‌تواند از این دستاوردها بیاید و باید از جای دیگری تامین شود.