مولانا

مولانا

بخش ۴۴ - تفسیر خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین و تفسیر و من نعمره ننکسه فی الخلق

۱

آدم حسن و ملک ساجد شده

هم‌چو آدم باز معزول آمده

۲

گفت آوه بعد هستی نیستی

گفت جرمت این که افزون زیستی

۳

جبرئیلش می‌کشاند مو کشان

که برو زین خلد و از جوق خوشان

۴

گفت بعد از عز این اذلال چیست

گفت آن دادست و اینت داوریست

۵

جبرئیلا سجده می‌کردی به جان

چون کنون می‌رانیم تو از جنان

۶

حله می‌پرد ز من در امتحان

هم‌چو برگ از نخ در فصل خزان

۷

آن رخی که تاب او بد ماه‌وار

شد به پیری هم‌چو پشت سوسمار

۸

وان سر و فرق گش شعشع شده

وقت پیری ناخوش و اصلع شده

۹

وان قد صف در نازان چون سنان

گشته در پیری دو تا هم‌چون کمان

۱۰

رنگ لاله گشته رنگ زعفران

زور شیرش گشته چون زهرهٔ زنان

۱۱

آنک مردی در بغل کردی به فن

می‌بگیرندش بغل وقت شدن

۱۲

این خود آثار غم و پژمردگیست

هر یکی زینها رسول مردگیست

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 454
مثنوی معنوی ( دفتر پنجم و ششم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۷۲

نظرات

user_image
نامداد
۱۳۹۴/۱۰/۲۳ - ۱۲:۵۰:۱۵
این بیت حافظ شیرازی در رابطه با این داستان مولانا بسیار قابل تامل است که می گوید (ای جوان سرو قد گویی بزن پیش از آن کز قامتت چوگان کنند)
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۸/۰۱ - ۱۰:۲۴:۰۷
انسان هردو جهان تا و دولا شده و به نحوی چون حضرت آدم آخر سجده میروند .وتا به فکر هستی و عدم برود یعنی باید برود چون خود خودرا به عذاب انداخته و خود خواسته از میان خوشان برود! گفت بعد از این اضلال یا آخرش چیه؟ گفت هرچه هست تدبیر است و تو اشتباه قضاوت میکنی! و...بعد.. خدایانمیشد امتحانم نکنی!؟
user_image
قطره
۱۴۰۰/۱۰/۲۵ - ۱۰:۰۸:۴۴
ای کاش این شعر خوانش داشت