مولانا

مولانا

بخش ۷۰ - جواب آمدن کی آنک نظر او بر اسباب و مرض و زخم تیغ نیاید بر کار تو عزرائیل هم نیاید کی تو هم سببی اگر چه مخفی‌تری از آن سببها و بود کی بر آن رنجور مخفی نباشد کی و هو اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون

۱

گفت یزدان آنک باشد اصل دان

پس ترا کی بیند او اندر میان

۲

گرچه خویش از عامه پنهان کرده‌ای

پیش روشن‌دیدگان هم پرده‌ای

۳

وانک ایشان را شکر باشد اجل

چون نظرشان مست باشد در دول

۴

تلخ نبود پیش ایشان مرگ تن

چون روند از چاه و زندان در چمن

۵

وا رهیدند از جهان پیچ‌پیچ

کس نگرید بر فوات هیچ هیچ

۶

برج زندان را شکست ارکانیی

هیچ ازو رنجد دل زندانیی

۷

کای دریغ این سنگ مرمر را شکست

تا روان و جان ما از حبس رست

۸

آن رخام خوب و آن سنگ شریف

برج زندان را بهی بود و الیف

۹

چون شکستش تا که زندانی برست

دست او در جرم این باید شکست

۱۰

هیچ زندانی نگوید این فشار

جز کسی کز حبس آرندش به دار

۱۱

تلخ کی باشد کسی را کش برند

از میان زهر ماران سوی قند

۱۲

جان مجرد گشته از غوغای تن

می‌پرد با پر دل بی‌پای تن

۱۳

هم‌چو زندانی چه که اندر شبان

خسپد و بیند به خواب او گلستان

۱۴

گوید ای یزدان مرا در تن مبر

تا درین گلشن کنم من کر و فر

۱۵

گویدش یزدان دعا شد مستجاب

وا مرو والله اعلم بالصواب

۱۶

این چنین خوابی ببین چون خوش بود

مرگ نادیده به جنت در رود

۱۷

هیچ او حسرت خورد بر انتباه

بر تن با سلسله در قعر چاه

۱۸

مؤمنی آخر در آ در صف رزم

که ترا بر آسمان بودست بزم

۱۹

بر امید راه بالا کن قیام

هم‌چو شمعی پیش محراب ای غلام

۲۰

اشک می‌بار و همی‌سوز از طلب

هم‌چو شمع سر بریده جمله شب

۲۱

لب فرو بند از طعام و از شراب

سوی خوان آسمانی کن شتاب

۲۲

دم به دم بر آسمان می‌دار امید

در هوای آسمان رقصان چو بید

۲۳

دم به دم از آسمان می‌آیدت

آب و آتش رزق می‌افزایدت

۲۴

گر ترا آنجا برد نبود عجب

منگر اندر عجز و بنگر در طلب

۲۵

کین طلب در تو گروگان خداست

زانک هر طالب به مطلوبی سزاست

۲۶

جهد کن تا این طلب افزون شود

تا دلت زین چاه تن بیرون شود

۲۷

خلق گوید مرد مسکین آن فلان

تو بگویی زنده‌ام ای غافلان

۲۸

گر تن من هم‌چو تن‌ها خفته است

هشت جنت در دلم بشکفته است

۲۹

جان چو خفته در گل و نسرین بود

چه غمست ار تن در آن سرگین بود

۳۰

جان خفته چه خبر دارد ز تن

کو به گلشن خفت یا در گولخن

۳۱

می‌زند جان در جهان آبگون

نعره یا لیت قومی یعلمون

۳۲

گر نخواهد زیست جان بی این بدن

پس فلک ایوان کی خواهد بدن

۳۳

گر نخواهد بی بدن جان تو زیست

فی السماء رزقکم روزی کیست

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 473
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۹۱۶
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۲۹۲
مثنوی معنوی ( دفتر پنجم و ششم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۱۰۹

نظرات

user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۱/۰۴ - ۱۲:۳۸:۵۵
اینجا درابیات اول خطاب به عزراییل میفرماید حتا تو هم ابزاری هستی در دست مشیت الهی و نزد روشن بینها هم حجابی بیش نیستی چرا که تنها خداوند میراننده و جان ستان است
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۱/۰۴ - ۱۲:۴۲:۳۵
کر و فر به جز شکوه معنی جولان و رفت و آمد هم میدهد مانند اینجا
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۱/۰۴ - ۱۲:۴۴:۴۷
شمعسر بریده شمعی است که سوختگی های سر فتیله اش را میبرند تا بهتر بسوزد
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۱/۰۴ - ۱۲:۴۹:۲۱
میفرماید هشت جنت در دلم بشکفته است یعنی بهشت یک مکان نیست بلکه حالتیست که در درون انسان است و ما هر کدام میتوانیم آنرا تجربه کنیم .موی بر اندام انسان راست میشود دوستان تصور کنیدهر آدم یک بهشت سیار است!
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۵/۰۳ - ۱۰:۴۲:۵۲
کین طلب در تو گروگان خداستزانکه هر طالب به مطلوبی سزاستمژده ای در این بیت به همه آنانکه طالب و خواهان نیکویی و زیبایی هستند پنهان است، دوستان شاد باشید و جشن بگیرید و پای کوبید که خواستار خوبی بودن در درون شما نشانه ایست از سزاوار خوبی بودن.این طلب در ما نشانه تناسب و سنخیت ما با آن مطلوب مطلق است وگرنه ما اگر با او تناسب نداشتیم هرگز هوس او را نیز نمیکردیم! گر از اندیشه تو گل گذرد گل باشی ور بلبل بیقرار، بلبل باشی تو جزئی وحق کل است ، اگر روزی چند اندیشه کل پیشه کنی کل باشی
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۵/۰۳ - ۱۶:۳۷:۲۹
اصلاح می کنم :هوس او رادر سر نمی پروراندیم! خخخ...
user_image
علی محدث
۱۳۹۵/۰۵/۰۴ - ۱۳:۴۷:۱۵
عرض سلام و ادب به استاد روفیای ارجمندفرقی ندارد گرامی.در باب او هیچ آدابی و ترتیبی مجو!هم هوس و هوای آن نازنین را کردن خوش است...هم هوس را در سر پروراندن...گر چه پختن آن هوس مقدم بر هوای او را داشتن است...خیال حوصله بحر می پزد هیهاتچه هاست در سر این قطرۀ محال اندیش :)یا حق
user_image
علی محدث
۱۳۹۵/۰۵/۰۴ - ۱۳:۴۸:۳۸
پرورش خیال پختن!!!
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۵/۰۵ - ۰۵:۳۱:۰۴
☺ ☺ ☺
user_image
Golnar Riahi
۱۳۹۶/۰۸/۰۳ - ۱۶:۴۵:۲۴
بیت دوم (گر چه خویش را عامه پنهان کرده ای) به "گر چه خویش از عامه پنهان کرده ای" عوض شود.در کلاله خاور و نیکلسن هر دو به این صورت آمده.
user_image
مسرور عباسی
۱۳۹۷/۰۵/۰۱ - ۰۸:۱۱:۰۸
کین طلب در تو گروگان خداست/زانکه هر طالب به مطلوبی سزاست!و چه زیبا مولانا میفرماید که هر آرزو که در دل داری به آن خواهی رسید چرا که آرزو کردن یعنی اینکه تو مستعد رسیدن به آن آرزویی و اگر مستعد نبودی خداوند آنرا در دل تو قرار نمیداد.‌‌‌‌..خداوند هر آنچه آرزوی خوب هست در دلمان قرار دهاد ان شاءالله
user_image
مهسا
۱۳۹۹/۱۰/۲۵ - ۰۷:۱۲:۵۲
«کاین طلب در تو گروگان خداست زانکه هر طالب به مطلوبی سزاست»جالبه همون لحظه ای که داشتم با بغض به کتاب تستا نگا میکردم و تو اوج ناامیدی بودم به چشمم خورد:) نشونه خیلی قشنگی بود؛ مرسی خدا جونم
user_image
امیر
۱۳۹۹/۱۱/۱۵ - ۰۶:۴۸:۰۷
هر طالبی در حقیقت همان مطلوب است.