
مولانا
بخش ۷۲ - جواب آن مغفل کی گفته است کی خوش بودی این جهان اگر مرگ نبودی وخوش بودی ملک دنیا اگر زوالش نبودی و علی هذه الوتیرة من الفشارات
۱
آن یکی میگفت خوش بودی جهان
گر نبودی پای مرگ اندر میان
۲
آن دگر گفت ار نبودی مرگ هیچ
که نیرزیدی جهان پیچپیچ
۳
خرمنی بودی به دشت افراشته
مهمل و ناکوفته بگذاشته
۴
مرگ را تو زندگی پنداشتی
تخم را در شوره خاکی کاشتی
۵
عقل کاذب هست خود معکوسبین
زندگی را مرگ بیند ای غبین
۶
ای خدا بنمای تو هر چیز را
آنچنان که هست در خدعهسرا
۷
هیچ مرده نیست پر حسرت ز مرگ
حسرتش آنست کش کم بود برگ
۸
ورنه از چاهی به صحرا اوفتاد
در میان دولت و عیش و گشاد
۹
زین مقام ماتم و ننگین مناخ
نقل افتادش به صحرای فراخ
۱۰
مقعد صدقی نه ایوان دروغ
بادهٔ خاصی نه مستیی ز دوغ
۱۱
مقعد صدق و جلیسش حق شده
رسته زین آب و گل آتشکده
۱۲
ور نکردی زندگانی منیر
یک دو دم ماندست مردانه بمیر
تصاویر و صوت

نظرات
تاوتک
تاوتک
ملیکا رضایی