مولانا

مولانا

بخش ۷۵ - بیان آنک آنچ بیان کرده می‌شود صورت قصه است وانگه آن صورتیست کی در خورد این صورت گیرانست و درخورد آینهٔ تصویر ایشان و از قدوسیتی کی حقیقت این قصه راست نطق را ازین تنزیل شرم می‌آید و از خجالت سر و ریش و قلم گم می‌کند و العاقل یکفیه الاشاره

۱

زانک پیلم دید هندستان به خواب

از خراج اومید بر ده شد خراب

۲

کیف یاتی النظم لی والقافیه

بعد ما ضاعت اصول العافیه

۳

ما جنون واحد لی فی الشجون

بل جنون فی جنون فی جنون

۴

ذاب جسمی من اشارات الکنی

منذ عاینت البقاء فی الفنا

۵

ای ایاز از عشق تو گشتم چو موی

ماندم از قصه تو قصهٔ من بگوی

۶

بس فسانهٔ عشق تو خواندم به جان

تو مرا که افسانه گشتستم بخوان

۷

خود تو می‌خوانی نه من ای مقتدی

من که طورم تو موسی وین صدا

۸

کوه بیچاره چه داند گفت چیست

زانک موسی می‌بداند که تهیست

۹

کوه می‌داند به قدر خویشتن

اندکی دارد ز لطف روح تن

۱۰

تن چو اصطرلاب باشد ز احتساب

آیتی از روح هم‌چون آفتاب

۱۱

آن منجم چون نباشد چشم‌تیز

شرط باشد مرد اصطرلاب‌ریز

۱۲

تا صطرلابی کند از بهر او

تا برد از حالت خورشید بو

۱۳

جان کز اصطرلاب جوید او صواب

چه قدر داند ز چرخ و آفتاب

۱۴

تو که ز اصطرلاب دیده بنگری

درجهان دیدن یقین بس قاصری

۱۵

تو جهان را قدر دیده دیده‌ای

کو جهان سبلت چرا مالیده‌ای

۱۶

عارفان را سرمه‌ای هست آن بجوی

تا که دریا گردد این چشم چو جوی

۱۷

ذره‌ای از عقل و هوش ار با منست

این چه سودا و پریشان گفتنست

۱۸

چونک مغز من ز عقل و هش تهیست

پس گناه من درین تخلیط چیست

۱۹

نه گناه اوراست که عقلم ببرد

عقل جملهٔ عاقلان پیشش بمرد

۲۰

یا مجیر العقل فتان الحجی

ما سواک للعقول مرتجی

۲۱

ما اشتهیت العقل مذ جننتنی

ما حسدت الحسن مذ زینتنی

۲۲

هل جنونی فی هواک مستطاب

قل بلی والله یجزیک الثواب

۲۳

گر بتازی گوید او ور پارسی

گوش و هوشی کو که در فهمش رسی

۲۴

بادهٔ او درخور هر هوش نیست

حلقهٔ او سخرهٔ هر گوش نیست

۲۵

بار دیگر آمدم دیوانه‌وار

رو رو ای جان زود زنجیری بیار

۲۶

غیر آن زنجیر زلف دلبرم

گر دو صد زنجیر آری بردرم

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 477
مثنوی معنوی ( دفتر پنجم و ششم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۱۱۸

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۳ - ۱۷:۳۹:۱۴
اشاره می شود فرانمون و اشاره کردن فرانمودن
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۳ - ۱۷:۴۳:۵۷
خلط یا moucosa به فارسی می شود خلم مانند خلم بینی و خلط دهان می شود خیو یا خیوگ سر هم ، هم کاربرد دارد مانند خلم و خیو ، به قی چشم که هنگام بیماری می اید می گوییم ژک که در فارسی با زبر، علامه دهخدا در چرند وپرند اورده و در لری کاربرد امروزی دارد و با زیر نخست خوانده می شود
user_image
منصور
۱۳۹۵/۱۲/۲۷ - ۰۸:۱۶:۰۶
غیر (از) آن زنجیر زلف دلبرم گر دو صد زنجیر آری بردرم (بگسلم) خودباختگی در برابر نظر و قضاوت دیگران فقط به معنای بیرونی آن نیست، که آن هم بسیار مهم است. زمانی آزادی واقعی به دست می آید که قضاوت یا پیشنهاد اشتباه اکثریت، تأثیری بر مهربانی درون و تصمیم خردمندانه ما نگذارد. اما خود باختگی اصلی در درون ذهن ما اتفاق می¬افتد. وقتی تصمیم قاطع می¬گیری که به مدت ده دقیقه تنها از دم و بازدم آگاه بمانی یا هر تصمیم دیگر؛ مثلاً می خواهی یک ساعت فقط مطالعه کنی یا قدم بزنی، آنگاه مشخص می شود که چقدر نسبت به قضاوت¬های دیگران یا پارازیت افکار زائد خودمان خود باخته ¬ایم؟! در آن مدت هر چقدر که توجه و انرژی وجودی مان را به افکار و هیجان های منفی یا حتی مثبت ولی مداخله کننده و غیر ضروری در این لحظه، معطوف نماییم و با آنها سرگرم شویم، مشخص می¬شود که خود باختگی و نگرانی نسبت به خود کاذب هنوز قدرتمند است و عشق نسبت به معشوق اصلی یعنی "خود متعالی " هنوز عشق یکدله و خالصی نیست!این مطلب همچنین در کانال تلگرام : پیوند به وبگاه بیرونیهم آمده است.
user_image
Golnar Riahi
۱۳۹۶/۰۸/۰۴ - ۱۳:۰۶:۲۷
مصرع (تو که ز اصطرب دیده بنگری) به "تو که ز اصطرلاب دیده بنگری" عوض شود. نیکلسن و کلالۀ خاور.
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۵/۱۸ - ۱۴:۱۳:۳۴
یک بزرگوار پیدا نمیشه عربیاشو ترجمه کنه ؟
user_image
ابراهیم ازبک
۱۴۰۱/۱۱/۲۳ - ۲۳:۲۶:۳۵
می فرماید من همچون  کوه طورم که  خداوند اراده فرمود و خود را بدو نمایاند، از آن تجلیات الهی در حیرت بوده و بانگ مولانا از سرچشمه‌ی ذات باری تعالی است