مولانا

مولانا

بخش ۱۲۸ - آمدن نایب قاضی میان بازار و خریداری کردن صندوق را از جوحی الی آخره

۱

نایب آمد گفت صندوقت به چند

گفت نهصد بیشتر زر می‌دهند

۲

من نمی‌آیم فروتر از هزار

گر خریداری گشا کیسه بیار

۳

گفت شرمی دار ای کوته‌نمد

قیمت صندوق خود پیدا بود

۴

گفت بی‌ رؤیت شری خود فاسدیست

بیع ما زیر گلیم این راست نیست

۵

بر گشایم گر نمی‌ارزد مخر

تا نباشد بر تو حیفی ای پدر

۶

گفت ای ستار بر مگشای راز

سرببسته می‌خرم با من بساز

۷

ستر کن تا بر تو ستاری کنند

تا نبینی آمنی بر کس مخند

۸

بس درین صندوق چون تو مانده‌اند

خویش را اندر بلا بنشانده‌اند

۹

آنچ بر تو خواه آن باشد پسند

بر دگر کس آن کن از رنج و گزند

۱۰

زانک بر مرصاد حق واندر کمین

می‌دهد پاداش پیش از یوم دین

۱۱

آن عظیم العرش عرش او محیط

تخت دادش بر همه جانها بسیط

۱۲

گوشهٔ عرشش به تو پیوسته است

هین مجنبان جز بدین و داد دست

۱۳

تو مراقب باش بر احوال خویش

نوش بین در داد و بعد از ظلم نیش

۱۴

گفت آری اینچ کردم استم است

لیک هم می‌دان که بادی اظلم است

۱۵

گفت نایب یک به یک ما بادییم

با سواد وجه اندر شادییم

۱۶

هم‌چو زنگی کو بود شادان و خوش

او نبیند غیر او بیند رخش

۱۷

ماجرا بسیار شد در من یزید

داد صد دینار و آن از وی خرید

۱۸

هر دمی صندوقیی ای بدپسند

هاتفان و غیبیانت می‌خرند

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 648
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۵۹۹
مثنوی معنوی ( دفتر پنجم و ششم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۴۵۵

نظرات

user_image
اشرفی
۱۳۸۹/۱۲/۲۴ - ۱۴:۳۴:۲۷
گفت بی رؤیت شری خود فاسدیست
user_image
منصور پویان
۱۳۹۵/۰۵/۳۱ - ۰۸:۲۳:۲۳
اکثر قریب به اتفاق مردم در چندین و چند صندوق به اسارت ِذهنیات و در عوالم ِعاطفی و یا در بند تمنیّات و تمایلات گرقتارند. این گرفتاریها چه بر اثر شرطی شدگیها و چه بر اثر ِعادات در طفولیت یا از منظر فرهنگی و اجتماعی در روند تحصیل حاصل آمده باشند یا اینکه امری وراثتی و مادرزاد باشند؛ بهر حال میتوان گفت که حکایت آدمی آنچنان است که گویا در برابر چشم و گوش و قلب وی حجاب یا پرده ای درافتاده است آنچنانکه در ظلمت وتاریکی صندوقهای مَـنیت و فردیت بسر می برد. از منظرروانشناسی این صندوقها همان ذاکره و هویتهای کاذبی هستند که از ناحیهء محیط اجتماعی و تربیتی و یا از طریق ِروابط جمعی و رسانه ای به فرد تحمیل شده ومجموعه ای از مُکتسبات و حساسیت های شرطی شده بمثابه تقدیر رغم خورده است. این صندوقهای عاریتی مانع تشخیص حقیقت و حضور هوشیارانه آدمی در جهان لامکانی ِعشق می شوند. بدیهیست که لازمه بیداری همانا فهمیدن مشکل و پی بردن به کنه علل درد و غم است. میتوان گفت همه مثنوی ِمولوی در جهت تقویت خرد ِعشق و حل مشکلات درونی انسان و در جهت ِنیل او به رستگاری می باشد تا بتوانیم در عالم وجود اصلیت خود را باز یابیم.این داستان معلوم می دارد که ما آدمیان همانند آن قاضی در صندوقچه های فکری/ عاطفی/ غریزی درافتاده ایم و اسفبار اینکه خود از این نکبت و نحوست هیچ خبر نداریم:هم‌چو زنگی کو بود شادان و خوشاو نبیند؛ غیر او بیند رخش
user_image
منصور پویان
۱۳۹۵/۰۵/۳۱ - ۰۹:۱۳:۳۳
در همین رابطه کُره زمین دوران یخبندان عدیده ای را از سر گذرانیده است. پایان عصر یخبندان، آخرین بار، در حدود 13000 سال پیش رقم زده می شود. از آن پس، هزاران سال دوران انتقالی سپری شد تا این که در حدود 10000هزار سال پیش، زندگی آدمیان در خاورمیانه تحول فرهنگی یافت که از آن به عنوان عصر دیرینه سنگی (Old Stone Age) و یا به عبارت دیگر (Palaeolithic) نام برده می شود.
user_image
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
۱۴۰۱/۰۴/۱۰ - ۱۸:۰۷:۱۳
این چند مورد نیاز به اصلا ح دارد بیت 4 مصرع اول: گفت بی‌ریت شری خود فاسدیست به این شکل اصلاح شود: گفت بی‌ رؤیت شری خود فاسدیست   بیت 8 مصرع دوم: خوش را اندر بلا بنشانده‌اند به این شکل اصلاح شود: خویش را اندر بلا بنشانده‌اند