مولانا

مولانا

بخش ۳۴ - مثل

۱

آن‌چنان که کاروانی می‌رسید

در دهی آمد دری را باز دید

۲

آن یکی گفت اندرین برد العجوز

تا بیندازیم اینجا چند روز

۳

بانگ آمد نه بینداز از برون

وانگهانی اندر آ تو اندرون

۴

هم برون افکن هر آنچ افکندنیست

در میا با آن که این مجلس سنیست

۵

بد هلال استاددل جان‌روشنی

سایس و بندهٔ امیری مؤمنی

۶

سایسی کردی در آخر آن غلام

لیک سلطان سلاطین بنده نام

۷

آن امیر از حال بنده بی‌خبر

که نبودش جز بلیسانه نظر

۸

آب و گل می‌دید و در وی گنج نه

پنج و شش می‌دید و اصل پنج نه

۹

رنگ طین پیدا و نور دین نهان

هر پیمبر این چنین بد در جهان

۱۰

آن مناره دید و در وی مرغ نی

بر مناره شاه‌بازی پر فنی

۱۱

وان دوم می‌دید مرغی پرزنی

لیک موی اندر دهان مرغ نی

۱۲

وانک او ینظر به نور الله بود

هم ز مرغ و هم ز مو آگاه بود

۱۳

گفت آخر چشم سوی موی نه

تا نبینی مو بنگشاید گره

۱۴

آن یکی گل دید نقشین دو وحل

وآن دگر گل دید پر علم و عمل

۱۵

تن مناره علم و طاعت هم‌چو مرغ

خواه سیصد مرغ‌گیر و یا دو مرغ

۱۶

مرد اوسط مرغ‌بین است او و بس

غیر مرغی می‌نبیند پیش و پس

۱۷

موی آن نوری ست پنهان آن مرغ

که بدان پاینده باشد جان مرغ

۱۸

مرغ ، کان موی است در منقار او / هیچ عاریت نباشد ، کار او

۱۹

علم او از جان او جوشد مدام

پیش او نه مستعار آمد نه وام

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 573
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۴۶۰
مثنوی معنوی ( دفتر پنجم و ششم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۲۹۶

نظرات

user_image
رضا
۱۳۹۵/۰۷/۲۷ - ۰۶:۵۶:۱۵
موی آن نوریست پنهان آن مرغکه بدان پاینده باشد جان مرغ
user_image
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com
۱۳۹۶/۰۵/۳۱ - ۰۰:۵۰:۵۰
آن یکی گل دید ، نقشین در وحل
user_image
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com
۱۳۹۶/۰۵/۳۱ - ۰۰:۵۴:۲۸
مرغ ، کان موی است در منقار او / هیچ عاریت نباشد ، کار او
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۵/۲۶ - ۲۲:۲۳:۳۶
چقد پیچیده شد کسی میتونه خلاصه این مثنوی رو توضیح بده ؟