
مولانا
بخش ۵۳ - جواب قاضی سؤال صوفی را و قصهٔ ترک و درزی را مثل آوردن
۱
گفت قاضی بس تهیرو صوفیی
خالی از فطنت چو کاف کوفیی
۲
تو بنشنیدی که آن پر قند لب
غدر خیاطان همیگفتی به شب
۳
خلق را در دزدی آن طایفه
مینمود افسانههای سالفه
۴
قصهٔ پارهربایی در برین
می حکایت کرد او با آن و این
۵
در سمر میخواند دزدینامهای
گرد او جمع آمده هنگامهای
۶
مستمع چون یافت جاذب زان وفود
جمله اجزااش حکایت گشته بود
تصاویر و صوت

نظرات