مولانا

مولانا

بخش ۷۴ - یافتن مرید مراد را و ملاقات او با شیخ نزدیک آن بیشه

۱

اندرین بود او که شیخ نامدار

زود پیش افتاد بر شیری سوار

۲

شیر غران هیزمش را می‌کشید

بر سر هیزم نشسته آن سعید

۳

تازیانه‌ش مار نر بود از شرف

مار را بگرفته چون خرزن به کف

۴

تو یقین می‌دان که هر شیخی که هست

هم سواری می‌کند بر شیر مست

۵

گرچه آن محسوس و این محسوس نیست

لیک آن بر چشم جان ملبوس نیست

۶

صد هزاران شیر زیر رانشان

پیش دیدهٔ غیب‌دان هیزم‌کشان

۷

لیک یک یک را خدا محسوس کرد

تا که بیند نیز او که نیست مرد

۸

دیدش از دور و بخندید آن خدیو

گفت آن را مشنو ای مفتون دیو

۹

از ضمیر او بدانست آن جلیل

هم ز نور دل بلی نعم الدلیل

۱۰

خواند بر وی یک به یک آن ذوفنون

آنچ در ره رفت بر وی تا کنون

۱۱

بعد از آن در مشکل انکار زن

بر گشاد آن خوش‌سراینده دهن

۱۲

کان تحمل از هوای نفس نیست

آن خیال نفس تست آنجا مَایست

۱۳

گرنه صبرم می‌کشیدی بار زن

کی کشیدی شیر نر بیگار من

۱۴

اشتران بختییم اندر سبق

مست و بی‌خود زیر محملهای حق

۱۵

من نیم در امر و فرمان نیم‌خام

تا بیندیشم من از تشنیع عام

۱۶

عام ما و خاص ما فرمان اوست

جان ما بر رو دوان جویان اوست

۱۷

فردی ما جفتی ما نَز هواست

جان ما چون مهره در دست خداست

۱۸

ناز آن ابله کشیم و صد چو او

نه ز عشق رنگ و نه سودای بو

۱۹

این قدر خود درس شاگردان ماست

کر و فر ملحمهٔ ما تا کجاست

۲۰

تا کجا آنجا که جا را راه نیست

جز سنابرق مه الله نیست

۲۱

از همه اوهام و تصویرات دور

نور نور نور نور نور نور

۲۲

بهر تو ار پست کردم گفت و گو

تا بسازی با رفیق زشت‌خو

۲۳

تا کشی خندان و خوش بار حرج

از پی الصبر مفتاح الفرج

۲۴

چون بسازی با خسی این خسان

گردی اندر نور سنتها رسان

۲۵

که انبیا رنج خسان بس دیده‌اند

از چنین ماران بسی پیچیده‌اند

۲۶

چون مراد و حکم یزدان غفور

بود در قدمت تجلی و ظهور

۲۷

بی ز ضدی ضد را نتوان نمود

وان شه بی‌مثل را ضدی نبود

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 595
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۵۰۲
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۱۱۵۵
مثنوی معنوی ( دفتر پنجم و ششم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۳۴۲

نظرات

user_image
محسن خ
۱۳۹۱/۱۰/۰۷ - ۰۶:۴۳:۰۰
در فرهنگ دهخدا نوشته:سنابرق . [ س َ ب َ ](اِ مرکب ) برق روشن
user_image
محسن خ
۱۳۹۱/۱۰/۰۷ - ۰۶:۴۵:۲۱
در فرهنگ دهخدا:ملحمه: [ م َ ح َ م َ / م ِ ] (ع اِ) فتنه و جنگ عظیم . (غیاث ). حرب بزرگ . جنگ عظیم
user_image
رضا
۱۳۹۵/۰۸/۱۳ - ۰۷:۰۹:۱۲
صد هزاران شیر زیر ران شان
user_image
رضا
۱۳۹۵/۰۸/۱۳ - ۰۷:۱۸:۱۳
تا کجا آنجا که جان را راه نیست
user_image
شهلا
۱۳۹۶/۱۱/۱۰ - ۰۲:۴۰:۴۴
سپاس عزیزان
user_image
مقداد
۱۳۹۷/۰۴/۳۰ - ۲۳:۴۶:۴۳
سلام و درودبی ز ضدی ضد را نتوان نمود رو توضیح میفرمایید.ممنون
user_image
عباس
۱۴۰۰/۰۶/۲۵ - ۲۲:۴۴:۰۵
با تشکر از دست اندر کاران محترم سایت ارزشمند گنجور و همچنین تشکر میکنم از آقا مقداد عزیز که سبب شدند من چندین بار من این شعر را بخوانم و تمرکز کنم مخصوصا در بیت شماره 27 که باعث تحول بسیار بسیار مهمی در زندگی برای من شد. برداشت من از بیت 27 این که آدم بدون داشتن ضد به ضدیت خودش آگاه نمیشه و وقتی آگاه شد می‌تواند به ضدیت خودش غلبه کنه. مثلا وقتی کسی به من  اخم کنه  من نباید مقابله به مثل کنم و من هم اخم کنم بلکه با ضد اخم که گشاده رویست با آن شخص بر خورد کنم  یعنی وقتی کسی به من اخم میکنه در حقیقت آن اخم در من هم هست و من برای چیره شدن بر اخمم باید از ضد آن که گشاده رویست استفاده کنم. بنابراین ضدیت آن شخص کمک کرد که من آگاه بشم که من هم آن ضدیت را داشتم و باید بر آن چیره شوم و بی ضد شوم همانطور که برای خدای بی مثل ضدی وجود نداره. نمیدانم چقدر برداشت من کمک به آقا مقداد عزیز و دیگر دوستان کرده باشه ولی اینو میدونم که سوال آقا مقداد عزیز به من خیلی کمک کرد و همانطور که گفتم زندگی منو متحول کرد خیلی ممنون.