مولانا

مولانا

بخش ۸۱ - حکایت اشتر و گاو و قج که در راه بند گیاه یافتند هر یکی می‌گفت من خورم

۱

اشتر و گاو و قجی در پیش راه

یافتند اندر روش بندی گیاه

۲

گفت قج بخش ار کنیم این را یقین

هیچ کس از ما نگردد سیر ازین

۳

لیک عمر هرکه باشد بیشتر

این علف اوراست اولی گو بخور

۴

که اکابر را مقدم داشتن

آمدست از مصطفی اندر سنن

۵

گرچه پیران را درین دور لئام

در دو موضع پیش می‌دارند عام

۶

یا در آن لوتی که آن سوزان بود

یا بر آن پل کز خلل ویران بود

۷

خدمت شیخی بزرگی قایدی

عام نارد بی‌قرینهٔ فاسدی

۸

خیرشان اینست چه بود شرشان

قبحشان را باز دان از فرشان

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 602
بامشاد لطف آبادی :

نظرات

user_image
مسافر
۱۳۹۰/۱۲/۲۵ - ۲۳:۰۵:۵۸
دلا بسوز که سوزدل کارها بکند:-)دوعای نیم شبی دفع صد بلا بکند:-)دل درایندنیا مبند دونیای فانی بگزرد:-)مسوم پیری دراید شاجوانی بگزرد