مولانا

مولانا

بخش ۹۰ - قصهٔ آنک گاو بحری گوهر کاویان از قعر دریا بر آورد شب بر ساحل دریا نهد در درخش و تاب آن می‌چرد بازرگان از کمین برون آید چون گاو از گوهر دورتر رفته باشد بازرگان به لجم و گل تیره گوهر را بپوشاند و بر درخت گریزد الی آخر القصه و التقریب

۱

گاو آبی گوهر از بحر آورد

بنهد اندر مرج و گردش می‌چرد

۲

در شعاع نور گوهر گاو آب

می‌چرد از سنبل و سوسن شتاب

۳

زان فکندهٔ گاو آبی عنبرست

که غذااش نرگس و نیلوفرست

۴

هرکه باشد قوت او نور جلال

چون نزاید از لبش سحر حلال

۵

هرکه چون زنبور وحیستش نفل

چون نباشد خانهٔ او پر عسل

۶

می‌چرد در نور گوهر آن بقر

ناگهان گردد ز گوهر دورتر

۷

تاجری بر در نهد لجم سیاه

تا شود تاریک مرج و سبزه‌گاه

۸

پس گریزد مرد تاجر بر درخت

گاو جویان مرد را با شاخ سخت

۹

بیست بار آن گاو تازد گرد مرج

تا کند آن خصم را در شاخ درج

۱۰

چون ازو نومید گردد گاو نر

آید آنجا که نهاده بد گهر

۱۱

لجم بیند فوق در شاه‌وار

پس ز طین بگریزد او ابلیس‌وار

۱۲

کان بلیس از متن طین کور و کرست

گاو کی داند که در گل گوهرست

۱۳

اهبطوا افکند جان را در حضیض

از نمازش کرد محروم این محیض

۱۴

ای رفیقان زین مقیل و زان مقال

اتقوا ان الهوی حیض الرجال

۱۵

اهبطوا افکند جان را در بدن

تا به گل پنهان بود در عدن

۱۶

تاجرش داند ولیکن گاو نی

اهل دل دانند و هر گل‌کاو نی

۱۷

هر گلی که اندر دل او گوهریست

گوهرش غماز طین دیگریست

۱۸

وان گلی کز رش حق نوری نیافت

صحبت گلهای پر در بر نتافت

۱۹

این سخن پایان ندارد موش ما

هست بر لبهای جو بر گوش ما

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 612

نظرات

user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۶/۳۱ - ۰۹:۲۳:۵۲
گاو آبی عادت دارد که گوهری درخشان از دریا بیرون می‌آوردو در چراگاهش می گذارد و به دور آن می چرد. (گاو آبی از سوسن و سنبل می خورد و مدفوع او عنبر خوشبوست )تاجر جواهرات در فرصتی ،آن گوهر درخشان را گل آلود می کند و به بالای درختی فرار می کند تا از آسیب او در امان باشد.گاو دریایی وقتی به سراغ گوهر شب چراغ می رود آن را گل اندود می بیند و از آن می رمد و تاجر در این فرصت از درخت پایین می آید و گوهر را بر می دارد.گاو نماد انسان های حیوان سیرت است.گوهر شب چراغ نماد روح لطیف و خدایی ما.گل نماد جسم است که با خواسته های بی حدش روی این روح لطیف, این دمیده شده خدا را می پوشاند.تاجر جواهرات نماد سالکان و عارفان هستند که گوهر روح را ,گوهر " انرژی خدایی "درون را گرچه گل آلود هست می بیند.لجم بیند فوق در شاهوارپس ز طین بگریزد او ابلیس وارگاو دریایی لجن می بیند بر روی گوهر شب چراغ و از آن فرار می کند درست مثل ابلیس که از خاک ،از پدرمان آدم فرار کرد چون آن را خاک دید و گوهر توحید و یگانگی ما با خدا را نتوانست ببیند .ای رفیقان،زین مقال و زان مقالاتقوا ان الهوی حیض الرجال 2935در این بیت مولانا خواهش های جسم را که روی انرژی زیبای خدایییمان را پوشانده به "حیض مردان" تشبیه می کند و با این تمثیل می خواهد پرده از واقعیت نازیبای خواسته ها و آرزو ها و تاسف های ما بر نداشته هایمان، بر دارد.کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روحarameshsahafian@
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۶/۳۱ - ۰۹:۲۵:۲۹
اهبطوا افکند جان را در بدن تا به گل پنهان بود در عدن2936مولانا این خداوند تمثیل از گنجینه تمثیلات بی نظیر ش گوهر دیگری ارائه می دهد:آفرینش انسان و دمیدن روح خدایی را در خاک، به پوشاندن گوهر با گل تشبیه می کند. (در داستان گذشت که تاجر جواهرات، گوهر را گل اندود می کند تا گاو دریایی از آن دل بکند)همچنین هبوط انسان به دنیای خاکی همین بوده است تا این گوهر؛ این روح خدایی ،مخصوص جواهر شناس باشد نه "گاو آبی " که نمی تواند نور را در پشت گوهر گل اندود ببیند.تاجرش داند ،ولیکن گاو، نی اهل دل دانند و ،هر گل کاو ،نی 2937فقط نور شناسان که تاجر حقیقی هستند این گوهر را می شناسند .هر کسی که گل را بکاود آن را نمی یابد .کاونده گل تمثیل کسانی است که با عقل می خواهند رمز حقیقت خاک و انسان را دریابند.هر گلی کاندر دل او گوهری استگوهرش غماز طین دیگری ستوآن گلی کز رش حق نوری نیافت صحبت گل های پر در بر نتافت2939تمثیل زیباتر:انسانهای نور شناس این نور خدایی را در یکدیگر از ورای گل و خاک مادی می بینند و با همدیگر انس می گیرند،حتی اگر هبچ ارتباط ظاهری نداشته باشند.همچنین در بیت آخر:به عکس انسانی که نور شناس نیست، تحمل خاک های پر از مروارید و پر از نور را ندارد.خداوند نیز گنج را در خرابه ها می گذارد یکی قرار دادن برگزیده ترین آفریده؛ یعنی انسان در خرابه دنیای خاکی و دیگری قرار دادن نور در انسانهایی که از نظر مادی چون خرابه ای هستند.نکته:تمثیلات بالا
پاسخ بسیار دقیقی است به گمشده فکری جهان معاصر که رنجهای دنیای مادی و هبوط به دنیای خاکی برای چه حکمتی بوده است.اینشتاگرام:drsahafian