مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱

۱

ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها

ای آتشی افروخته، در بیشه اندیشه‌ها

۲

امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی

بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا

۳

خورشید را حاجب تویی ، اومید را واجب تویی

مطلب تویی طالب تویی ، هم منتها هم مبتدا

۴

در سینه‌ها برخاسته، اندیشه را آراسته

هم خویش حاجت خواسته، هم خویشتن کرده روا

۵

ای روح بخش بی‌بدل، وی لذّت علم و عمل

باقی بهانه‌ست و دغل، کاین علّت آمد وان دوا

۶

ما زان دغل کژبین شده، با بی‌گنه در کین شده

گه مست حورالعین شده، گه مست نان و شوربا

۷

این سُکر بین هِل عقل را، وین نُقل بین هِل نَقل را

کز بهر نان و بقل را، چندین نشاید ماجرا

۸

تدبیر صدرنگ افکنی، بر روم و بر زنگ افکنی

و اندر میان جنگ افکنی، «فی اِصطِناعٍ لا یُری»

۹

می‌مال پنهان گوش جان، می‌نه بهانه بر کسان

جان «رَبِّ خَلِّصنی» زنان، والله که لاغ است ای کیا

۱۰

خامش که بس مُستَعجِلَم، رفتم سوی پای علم

کاغذ بنه بشکن قلم، ساقی درآمد الصلا

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 37
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 39
امیرحسین اسماعیلی مطلق :
زهرا بهمنی :
فرید حامد :
سیده سحر حسینی :
سهیل قاسمی :
فاطمه زندی :
محسن لیله‌کوهی :
پری ساتکنی عندلیب :
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
گمنام
۱۳۸۷/۰۷/۰۴ - ۰۹:۲۵:۳۸
متاسفانه هر چه جستجو شد ، نتوانست این غزل زیبای مولانا را در این نسخه یافت ؛ لذا در این حاشیه درج شد..چنانچه خطائی رفته باشد به دیده اغماز نگرید و یا در حاشیه تصحیح فرمائید..تذکره: بعضی لغات که با ی ختم مشوند آ تلفظ میشوند. ماننذ تقی که توقا خوانده مشود. یا دنی که دنا تلفظ میشود....آفتاب وجود اهل صفا . . .... . . وان امام مبین ولی خدا .آن امامی که قائم است بحق. . .... . . در زمین و زمان و ارض و سما.دات او هست واجب العصمه. . .... . . او منزه ز شرک و کفر و ریا .عالم وحدست مسکن او. . .... . . او برون از صفات مافیها.اوست جان حقیقت انسان. . .... . . جمله فانی و جان بود بر جا.جنبش او بود ز حی قدیم. . .... . . کردش او بود بگرد بقا.هست باقی چو ذات خالق خلق. . .... . . وان صفاتش علی عالی را.نیت خالی صفات حق از ذات. . .... . . هست ممسوس او بدات خدا.اوست آن گنج مخفی لاهوت. . .... . . که زحق او بحق شده پیدا.نقد آن گنج علم بی پایان. . .... . . هست مقصود آن علی علا.حکمت او جز او نداند کس. . .... . . کو حکیم است و عالم اشیا.اول او بود بلا اول. . .... . . آخر او بود بلا اخری.ناصر الانباست او الحق. . .... . . اولیا راست دیدِْْه بینا.او بحق حاضر است در کونین. . .... . . تو یقین دان که اوست بدردجی.او بحق است و حق ازو ظاهر. . .... . . او بحق است جاودان حقا.لمعه نور روی او گردید. . .... . . آفتاب از ضیای خود پیدا.بود از نور او دل آدم. . .... . . زان شده تاج مظهر اسما.مطلع گشت بر همه شئی. . .... . . آدم از علم آن امام تُقیَِ.نوح از او یافت آنچه می ظلبید. . .... . . تا رسیدش بمنزل عُلیا.سجده بردند نزد او ملکوت. . .... . . زانکه بد نور خالق یکتا.یافت طوفان غیرت اندر دهر. . .... . . نوح ناجی که رسته شد ز بلا.کرد ذکرش خلیل با خلت. . .... . . تا که شد نار لاله حمرا.جمله نسیرین و سنبل و گل شد. . .... . . نار نمرود بر خلیل خدا.رو برو کرد و کرد اسمعیل. . .... . . خویش قربان کیش او بصفا.یاد او کرد یوسف اندر چاه. . .... . . تا گرفتش سریر مصر آرا.بسکه نالید پیش او ِیعقوب. . .... . . بوی یوسف شنید و شد بینا.نور او دید موسی عمران. . .... . . گشت واله دران شب یلدا.اربعینی فتاده بذ بی خود. . .... . . گشته مستغرق وصال لقا.گفت یا رب مرا نشانی ده. . .... . . گفت دادم ترا ید بیضا.بود با جمله انبیا در سر. . .... . . بود با مصطفی معی جهرا.در شریعت در مدینه علم. . .... . . در حقیقت امیر هر دو سرا.لطف او بود همدم مریم. . .... . . گشت عیسی ازان سبب پیدا.سر او دید سید کونین. . .... . . در شب قرب در مقام دنی.از علی میشنید نطق علی. . .... . . به علی جز علی نبود آنجا.رهروان طالب اند او مطلوب. . .... . . ناطقان صامتند او گویا.علم جاوید شد برش روشن. . .... . . کرد تحقیق سر ما اوحی.گفت با امّتان ز راه یقین. . .... . . که علی است رهنمای شما.صادقان جمله ره بدو دارند. . .... . . کو امیر ست و هادی و مولی.اول و آخر او بود در دین. . .... . . ظاهر و با طن او بود بخدا.تا بدانی تو رمز این معنی. . .... . . تا رسی در ولایت والا.تا شود روشنت که عالی اوست با من ای هواجه کم کنی غوغا.ما همه ذره ایم و او خورشید. . .... . . ما همه قطره ایم و او دریا.شمس دین چون تو صادقی در عشق. . .... . . جان فدا کن ز بهر مولانا.تا شود جانت واصل جانان. . .... . . تا که باشی به عشق راهنما
user_image
گمنام
۱۳۸۷/۰۷/۰۵ - ۱۲:۰۲:۴۶
چند غزل دیگر حذف شده در این نسخه. لطفآ LINK را دنبال کنید. ...مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹/..چند غزل دیگر حذف شده در این نسخه. لطفآ LINK را دنبال کنید. ...
user_image
سید شکیب
۱۳۸۷/۱۲/۱۱ - ۰۴:۵۸:۳۷
فقط در بیت سوم در مصراع اول فکر کنم امید یک واو اضافه دارد ممنون
پاسخ: «امید» به صورت «اومید» هم در متون قدیمی آمده است و می‏تواند درست باشد.
user_image
حسین
۱۳۹۰/۱۱/۱۱ - ۱۴:۲۵:۰۴
ارادت مولانا به امام علی مسلم است با این حال این غزل سراسرغلو سروده مولانا نیست کار کار غلات است.تردید نبایدکرد.
user_image
جلیل Jalilomidi@yahoo.com
۱۳۹۰/۱۱/۱۷ - ۰۲:۳۷:۱۴
منظور حسین قصیده ایست که ناشناس در حاشیه درج کرده است. لطفا حذف کنید.خلاف اصول کار گنجور است. این حاشیه مرا هم درج نفرمایید.
user_image
علی زارعی
۱۳۹۱/۰۱/۱۱ - ۰۸:۵۰:۲۱
با سلام قطع یقین این غزل که در مدح امام اول شیعیان سروده شده و به لحاظ محتوی با اصول اسلام در تناقض و به لحاظ صورت ادبی در سطح پایینی است سروده حضرت مولانا نیست.
user_image
حسین آقاجانی
۱۳۹۱/۰۱/۲۷ - ۱۹:۱۹:۳۰
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان. شعر درج شده در حاشیه بطور محتوم از مولانا نیست. صرف نظر از نبود شکل روایی ، آهنگین و همچنین اشکالات ساختاری، از حیث محتوایی نیز فاقد ارزش است کما اینکه از دیدگاه علم کلام پارسی هم هیچ حقیقت یا اسراری در سروده ملحوظ نیست و یک جعل سطح پائین است.در واقع این سروده یک مداحی است نه شعر.باناشاه حسین آقاجانیصفحه : مشاعره هم افزایی
user_image
CCX
۱۳۹۱/۰۸/۰۱ - ۱۷:۳۱:۵۶
قال علی (ع):هلک فیّ الرجلان؛ محبّ غاٍل و مبغض قالٍعلی (ع) فرمود:دو تن به خاطر من هلاک شدند؛ دوست افراط کننده و دشمن دشنام دهنده
user_image
امیدی
۱۳۹۱/۰۸/۱۷ - ۱۲:۲۵:۳۴
در نهج البلاغه فرموده است: خیر الناس فیّ النمط الاوسط. یعنی بهترین مردم در باره من میانه روانند.
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۱۰/۰۲ - ۱۶:۳۱:۴۴
خوب هست که اونقدری احترام کنیم که مرتبه بالاتر از انسان را به هیچ بزرگواری ندهیم، تا از جمله اونهای نشویم که از حب زیاد هلاک نشویم. اصحاب بزرگوار اونقدر از خود گذریهای کردند که قابل وصف نیست، و خداوند مزدایشان را میدهد. و اینکه اون بزرگوارها را الگوی فرا راهی زندگی خود قرار دهیم، و زندگی ایشان را سر مشق خود بگردانیم جز خیر نکرده ایم.
user_image
amir
۱۳۹۱/۱۱/۲۹ - ۰۳:۲۱:۰۰
واقعا برای شما دوست عزیز متاسفم که فکر میکنید مولانا تفرقه انداز مسلمانان بوده است.بهترین جواب برای شما این بیت مولانا است. مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار میاید
user_image
تشنه حقیقت
۱۳۹۱/۱۲/۰۴ - ۰۳:۵۶:۳۱
خیلی مضحک است!. این شخصی که آن شعر را در حاشیه نوشته، از یک طرف برای بزرگنمایی مقام حضرت علی به مولوی اشاره می نماید و آن شعر را به او منسوب می کند و از طرفی هم مولوی را یک ایرانی منافق در پوشش مفتی سنی حنفی می داند!!.. بازی با واژه ها و جملات چه ها که می کند. در بزرگ بودن مقام علی شکی نیست چراکه بسیاری از عرفای ایرانی همچون شاه نعمت الله ولی و شیخ محمود شبستری و نور علی شاه اصفهانی و ... سروده های بسیاری را در وصف مقام او سروده اند ولی لطفا این شعر کودکانه و از حیث شکل روایی و ساختار ادبی را به مولوی منسوب نکنید، آنهم بدون سند و مدرک روشن. سرشار از نور و عشق الهی باشید
user_image
sina
۱۳۹۱/۱۲/۱۲ - ۱۶:۱۹:۰۴
سپاس از همهٔ نظرات،استفاده کردم، به قول داش مولانا هر کسی‌ از ذنن خود شد یار من. من از علی‌ زیاد نخوندم و نمیدونم ولی‌ سخت نمی‌گیرم به دوستی‌ که به علی‌ ارادت وافر داره و دوست داره که این شعرو به مولانا نسبت بده. شاد باشید...
user_image
مهدی
۱۳۹۲/۱۰/۳۰ - ۰۱:۱۳:۳۶
با سلامبه نظر من شعری که کاربر "گمنام " در اول نظرات گذاشتند ، غلو نبوده و این حدیث که گذاشتند هلک فیّ الرجلان؛ محبّ غاٍل و مبغض قالٍ در باب این شعر نمیشه ، غلو کنندگان در باره حضرت کسانی هستند که آن حضرت را خدا دانستند و یا مقامش را رفیع تر و بالاتر از پیامبر خاتم صلوات الله علیه و آله بیان کردند .جا داره تشکر کنم برای گذاشتن این شعر زیبا حضرت امیرالمومنین علیه السلام مقامی بس عظیم دارند تنها چیزی که میتونیم به بیان اوریم اینکه آن را خدا نمیتوان گفت و اوست احسن الخالقین ، و از تمام پیامبران مقامش رفیع تراست به غیر از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و اینکه این شعر را به جلال‌الدین محمد بلخی نسبت دهیم درست نیست چون اولا از نظر ساختاری مشکلاتی دیده میشه و از طرفی چنین سروده ای با عقاید اهل تسنن منافات داره
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۲/۲۱ - ۰۵:۲۷:۳۰
دوستان حضرت مولانا کسی نبوده که در مورد مذهب تعصب داشته باشه از اونجایی که با شمس هم مذهب نیست.. بجای اینکه به مقام و افکارش پی ببریم داریم باز یکی از عادات خیلی بدمون رو به مولانا نسبت میدیم و مطلب دوم اینکه این افکار باید پاک بشه من سنی هستم و امام علی رو بالاتر از هر کس میبینم و واقعا میپرستمش. نمیدونم این تفکر از کجا اومده که ما حضرت علی رو دوس نداریم
user_image
رضا
۱۳۹۳/۰۶/۰۳ - ۰۰:۵۲:۴۰
کسانی که با شمس و مولانا آشنا هستند می دانند که ایشان رویکرد مذهبی نداشته و سراسر دیوان شمس ارادت مولانا به حضرت شمس است و این غزل هیچ ربطی به امام علی ندارد مگر اینکه دوستان بخواهند ربطی بین آن ایجاد کنند
user_image
علیرضا خسروی کلهر
۱۳۹۳/۰۶/۰۵ - ۰۲:۱۹:۱۰
*این غزل زیبـــا جناب مولانـا - سرشارازمضامیــن عارفانه اســت.
user_image
سید مهدی
۱۳۹۳/۰۷/۰۴ - ۰۲:۱۵:۲۲
من ا ز بعضی جملات دوستان در تعجبم بعضی از نسبتهای داده شده به حضرت علی (ع) در روایات از پیامبر اکرم (ص) وارد شده است چه ربطی به دعوای شیعه و سنی دارد امام جایگاه خاص خود را نزد اهل سنت هم دارد حضرت مولانا با زبان بی نظیری امام را ستوده است عالی فرمودند تعجب می کنم کسانی که مولانا را نقد می کنند و هزار وصله به او می چسبانند برای بزرگ شدن نیاز به وصله چسباندن به بزرگان نیست راه طولانی دارد که باید طی شود
user_image
محمدعلی معیری
۱۳۹۳/۰۸/۰۷ - ۰۴:۲۱:۳۴
بسم الله الرحمن الرحیمروی عن ابن عباس عن امیرالمومنین علی بن ابی طالبانا النّقطه الّتی تحت الباء و سرّ الباء
user_image
hafez
۱۳۹۴/۰۳/۱۰ - ۱۱:۳۱:۵۵
با سلام. این شعر از طرف عارف بی‌ نشان شیخ حسنعلی اصفهانی‌ در کتاب نشان از بی‌ نشان‌ها جلد دوم تایید شده است. دیگر هیچ جای بحثی‌ نمی‌تواند باشد. چون که در آنجا این موضوع آشکار شده است. شعر دیگر مولویهر آنکس را که مهر اهل بیت استورا نور ولایت در جبین است غلام حیدر است مولای رومیهمین است و همین است و همین است
user_image
سهیل
۱۳۹۴/۰۵/۱۰ - ۱۲:۱۷:۱۱
مدتیه سوالی ذهنمو درگیر کردهصحت تخلص حضرت مولانا به خمش خاموش خامش یا خاموش درست هست یا خیر؟دکتر قدمعلی صرامی صراحتا میگن که خاموش تخلص حضرت نیست:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
احسان
۱۳۹۴/۰۸/۲۳ - ۱۲:۵۱:۲۳
به نظر می رسد که مولانا در این غزل به پروردگار اشاره دارد . وقتی مصرع "هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا" را میخوانیم احساسی به ما می گوید که مولانا ، خداوند را مورد خطاب قرار می دهد . لطفا درباره صحت و سقم این دیدگاه نظرات خود را بیان نمایید . ضمنا دوستان اگر توضیحی درباره ابیات چهارم به بعد دارند ، عنوان بفرمایند
user_image
مەریوان عەبدول
۱۳۹۴/۰۹/۰۹ - ۰۸:۵۰:۵۰
سە بیت اول با زبان کوردیئەی قیامەتی لە ناکاو ئەی ڕەحمەتی بی کۆتاتۆ کە ئاگرت بەردا لە بیشەی بیرکردنەوەکانئەمڕۆ بە پیکەنینەوە هاتی کلیلی زیندان هاتیبۆ لای نیازمەندان هاتی وەک بەخشش و فەزڵی خوداپەردەداری خۆر تۆی پیویسکەری ئومید تۆیخوازراو تۆی خوازیار تۆی هەم کۆتایت و هەم سەرەتامولانا دیوان کلیات شمس، غزل 1.ت: مەریوان عەبدول
user_image
رضام
۱۳۹۴/۰۹/۲۱ - ۱۱:۴۷:۰۰
......زین سبب پیغامبر با اجتهادنام خود وان علی مولا نهادگفت هر کو را منم مولا و دوستابن عم من علی مولای اوستکیست مولا آنک آزادت کندبند رقیت ز پایت بر کندچون به آزادی نبوت هادیستمؤمنان را ز انبیا آزادیست.........با سلامباعث تاسف است که کسی مولانا را به ایجاد شکاف فرقه ای متهم کند که مثنوی دکان وحدت است و منظور تمامی انبیا و اولیا خدا همان یک چیز بیش نبوده ...سایت زیر توصیه میگردد:www.parvizshahbazi.com
user_image
جواد دلیر
۱۳۹۴/۱۰/۱۰ - ۱۵:۱۰:۵۲
user_image
جسیکا
۱۳۹۵/۰۲/۲۸ - ۰۹:۰۸:۱۳
واقعا عاشق این شعرم
user_image
مصطفی
۱۳۹۵/۰۵/۰۱ - ۰۷:۰۴:۱۹
کاش به جای درج مداحی های شرک آمیز و سراسر غلو؛ که حتی بنده ی بی سواد هم متوجه نقایص ادبی و فنی فاحش آن می شوم . و اصرار به چسباندن آن به مولانا ، اساتید و سروران گرامی نسبت به درج تفاسیر و معانی مستتر ابیات گهر بار این غزل همت می گماردند . ... سپاس .
user_image
رستخیز ناگهان
۱۳۹۶/۰۴/۰۸ - ۱۵:۵۸:۰۶
شعر،رستاخیز واژگان است.هر چه جز این ،شعر نیست
user_image
رستخیز ناگهان
۱۳۹۶/۰۴/۲۷ - ۰۶:۵۷:۳۲
رستخیز ناگهان...
user_image
زهرا یوسفی دارانی
۱۳۹۶/۰۶/۰۱ - ۰۷:۱۸:۲۴
اساتید محترم پارسی،این دو بیت را برایم معنا کنید : تدبیر صدرنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنیو اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یریمی‌مال پنهان گوش جان می‌نه بهانه بر کسانجان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا
user_image
شمس تبریزی
۱۳۹۶/۰۷/۲۷ - ۲۱:۳۴:۲۵
"ای روح بخش بی‌بدل وی لذت علم و عملباقی بهانه‌ست و دغل کاین علت آمد وان دوا""ما زان دغل کژبین شده با بی‌گنه در کین شدهگه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا"چرخش قابل تاملیست
user_image
داود
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ - ۰۰:۱۶:۲۵
سلام دوستان. به نظر من تا زمانی که تفکرات مولانا رو بعنوان یک تفکر فرامرزی وفرا مذهبی وفرانژادی وازین قبیل ننگریم متاسفانه به نظر من بهره ای از اشعار مولانا نصیبمون نخواهد شد...با تشکر از دوستانی که با درج حاشیه کمک به درک مفاهیم وجانمایه اشعار مولانا میشن
user_image
داود
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ - ۰۰:۲۶:۴۳
در مصرع هفتم وهشتم از نظرمن به زیبایی به قدرت درونی هر آدمی که امروزه تحت عنوان قانون جذب ازش نام میشه اشاره کرده...هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا...
user_image
داود
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ - ۰۰:۳۶:۲۴
در مورد برداشتهای بعضی عزیزان که نظر به تفرقه افکنی وایجاد جدایی از اشعار مولانا دارن نظر من اینه که مولانا حتی اشعارش رو با بسم الله یا بانام خدا بر خلاف بقیه شاعران شروع نکرده واین به نظر من مولانا کلمه ای بعنوان جدایی براشون ناشناس بوده چه برسه بیان در مورد دوتا مذهب به دیده تفاوت وجدا ازهم نگاه کنن.
user_image
داود
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ - ۰۱:۲۳:۲۹
در مورد سوال خانم زهرا دارابینظر ودرک من هست ودوست دارم عزیزان آگاه اشتباهات بنده رو اصلاح کنن.‌.‌.در بالای این ابیات از عقل که اندیشه رو بوحود میاره صحبت کرده که منظور اینه اندیشه های ما در مورد موضوعات اطرافمون صد رنگی واختلف بوجود میاره وهمون اختلاف گریبان رومی وزنگی یا افراد یک جمعی با عقاید مختلف رو.‌..مصرع بعدی واز چیزی که قابل روئیت برای خودت نیست چیزی میسازی(اصطناع...صنع...ساختن) وروی اون تعصب نشون میدی که باعث جنگ افروزی میشی.‌‌...مصرع بعدی میگه این اندیشه های پنهان ومخفی وزیرک درونی خودت رو گوشمالی بده وبر دیگران تحمیل نکن‌.‌.مصرع بعدی فریاد رب من خالص است یا عقیده من خالص هست سر دادن،به والله که شاخه و قسمتی از حقیقت هست وکامل نیست ای بزرگوار...پس اصرار بر درستی عقیده خودت نکن...مرسی
user_image
داود
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ - ۰۵:۴۹:۴۸
البته در مصرع جان رب خلصنی اگر جان رب خلِّصنی خونده بشه که با وزن شعر هم موافق هست معنای جان فریاد پروردگارا مرا رها کن معنی میدهد که با توجه به اینکه مولانا زیاددر قید وزن وقافیه نبوده محتمل بر این هست همون اولی هم بوده باشه که در دو معنی کاملا مفاهیم تغییر میکنه وبستگی به برداشت خواننده دارد...
user_image
رها عباسیان
۱۳۹۶/۱۲/۰۸ - ۱۴:۳۱:۱۸
در رابطه با بیت زیر:این سکر بین هل عقل را وین نقل بین هل نقل راکز بهر نان و بقل را چندین نشاید ماجراهل باید فعل امر از مصدر هلیدن به معنی بگذار، دست بردار باشد
user_image
جادوگر
۱۳۹۶/۱۲/۱۱ - ۱۳:۰۶:۱۶
صدای شورانگیز دف همراه خواندن شعر به گوش میرسد
user_image
منصور
۱۳۹۷/۰۱/۱۸ - ۰۹:۴۵:۲۲
قومی متفکرند اندر ره دینقومی به گمان فتاده در راه یقینمیترسم از آن که بانگ آید روزیکای بیخبران راه نه آنست و نه این"أفلا تتفکرون"
user_image
مهراد فانی
۱۳۹۷/۰۲/۱۰ - ۰۴:۳۱:۰۲
سلام،در بیت هشتم، "و اندر میان" باید "وندر میان" نوشته شود، در معنای شعر تغییر ایجاد نمیکند اما در خوانش ممکن است "و اندر" خوانده شود که وزن شعر را بهم میزند.در نسخه های چاپی نیز "وندر" نوشته شده.با تشکر از گردانندگان گنجور
user_image
بهزاد
۱۳۹۷/۰۲/۱۹ - ۱۳:۱۰:۳۰
درودهای بیکران جناب مولانای گرانقدر ، گاهی شعرهای حضرتعالیرو بنده مطالعه نموده و این تجزیه و تحلیل عالی در محتوا و مضمون شعر را ارج مینهم فوق العاده زیباست به مهر اگر مخاطب برای خود تحلیل کند وگرنه شعر چیزی نیست که دستمالی شود به هر حال ...
user_image
لولی وش
۱۳۹۷/۰۶/۲۸ - ۰۰:۱۰:۳۰
با سلام،دوستان و عزیزانی که در منسوب دادن این غزل زیبا به حضرت مولانا تشکیک دارند میتونند به خوانش دکتر سروش عزیز از دیوان کبیر گوش فرا دهند، مگر اینکه خود را از دکتر سروش مولانا شناس تر بدانند، گه در این مورد حرفی نیست! فقط اینکه "ان" لا یری است که ان اضافه باید اضافه گردد ممنون
user_image
کیانی
۱۳۹۷/۰۷/۰۲ - ۰۶:۴۳:۰۹
شعر عجیبیست اول کار به زیبایی از او تعریف میکند و بعد شروع میکند به انتقاد کردن از .. شمس ؟تدبیر صد رنگ افکنی ؟رب خلصنی ؟
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۸/۱۱ - ۱۸:۲۸:۳۳
1-از نظر مولانا وسایر عرفا،خداشناسی دارای درجات ومراحل است!2-انسان از خداست و شیطان هم درنیمه دیگرش مجاز!3-انسان فقط یا خدائی یا شیطانیست وهمزمان ممکن نیست!تاشیطاننرود خدا نمیاید وتا یک دروغ هم میگوییم شیطانی هستیم!5-عرفا میگویند هرکسی شیطان ندارد خدائی است گر خدایش می باشد در حلقه یا طبقات پایین خدائی و الی..خدا4-
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۸/۱۱ - ۱۸:۳۸:۴۳
با پوزش از شما بدلیل غ املایی بدلیل چشم ضعیف4- هر کس شیطان را شناخت و ازخود دور کرد خدا در او خواهد آمد و ممکن است شرابخواری باشد که خدایش می اوست و یا عارفی که خدایش کل جهان هست و نیست! عرفا همه راستگویان و تمام صادقان را از شیطان جدا کرده یگانه و از خدا میدانند!
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۸/۱۱ - ۱۸:۵۵:۲۷
رفتم سراغ غزل بعدی یل 2 و در شروع توضیح و ادامه داده که با نور خدا به درجات بالاتر میتوان رفت ویا درجات بندگان خدائی متفاوت است و همه یگانه اند
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۸/۱۴ - ۲۰:۵۴:۲۶
سیر وسلوک عرفانی چون سیر در دایره وجود انسان است که هم خدا و هم شیطان را شامل است و بدون شیطان نمیتوان بخدا رسید! ویا بدون شب روز معنی نداد و هردو یک دایره اند که دائم میگردند و ما شب و روز مولانا را تفرقه معنی نکنیم
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۸/۱۴ - ۲۱:۰۸:۰۶
مثال تمام اشعار است از جملهای روح بخش بی‌بدل وی لذت علم و عملباقی بهانه‌ست و دغل کاین علت آمد وان دوا”“ما زان دغل کژبین شده با بی‌گنه در کین شدهگه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا”
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۸/۱۴ - ۲۱:۲۷:۵۰
این هم مثال دیگر از غزل بعدی یا شماره 2گیرم که خارم خار بد( bad)خار از پی گل می‌زهد/صراف ....مهار کردن بدی و تاریکی برای انسان ممکن نیست فقط میتواند از تاریکی و روشنایی به یگانگی برسد
user_image
صامت
۱۳۹۸/۰۴/۱۸ - ۱۳:۳۰:۰۱
معنی مصرع عربی :و اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یرییعنی با صنایع نامرِیی جنگ بپا میکنی . که اشاره به قوانین هستی ست که صنعت نامریی خداوند هست .
user_image
صامت
۱۳۹۸/۰۴/۱۸ - ۱۳:۳۷:۳۶
معنی بیت عربی :می‌مال پنهان گوش جان می‌نه بهانه بر کسانجان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا بی آنکه خود بدانیم، جان را متنبه . گوشمالی کن و به سوی خود کشان و از این رهگذر بهانه ای برای دیگران بگذار. وای سرور من، بدان که جمله «پروردگارا مرا برهان» یک شوخی است و نمی خواهم خلاصی یابم.از گنج حضور
user_image
نیما محتشم
۱۳۹۸/۰۶/۱۴ - ۱۶:۰۴:۲۲
در بیتهای پایانی جناب مولانا پند جالبی میدهند، "می مال پنهان گوش جان...." گوشِ جانت رو پنهانی بمال، ترکیب جالبیست و بدیع؛ گوشِ جان مالاندن اشاره به کار کردن روی خود داره، یعنی وقتی داری روی خودت کار میکنی و نفس رو شناسایی میکنی پنهان کن، در موردش صحبت نکن، خودتو عرضه نکن، ابراز نکن حتی خودت رو از خودت پنهان کن، یعنی وقتی خویشِ حقیقی رو شناسایی میکنی حتی از نفسِ خودت پنهان کن این شناسایی رو چه برسه که پیشِ دیگران بخوای لاف بزنی و از خالص شدنت بگی، می مال پنهان گوش جان، از طرف دیگه انگار روی سخنش با خداست که میگه گوش جان من رو بمال ینی تنبیه کن منو تا تو رو بیابم ولی این کار رو پنهانی انجام بده؛ در هر دو معنی زیبا و تامل برانگیز ......
user_image
امیرحسین اسماعیلی مطلق
۱۳۹۹/۰۳/۰۸ - ۱۰:۳۶:۱۰
با سلام گنجور عزیز لطفا فضایی را جهت مناظره های پینگ پنگ ی که گاها در مورد دین و سیاست و تعصب و .... در بین عزیزان بوجود می آید ، در نظر بگیرید که در حاشیه اشعار این بی نظمی و بی ربطی ایجاد نگردد .به جهت آگاه شدن از تفسیر و تشریح این غزل به حاشیه آن نظر انداختم ولی متاسفانه مشاهده کردم یک نفر مطلبی در ابتدا ارسال کرده و دیگران غزل مولانا را رها کرده و به دنبال تنبیه او پیاپی پیام ارسال کردند و همگی غافل از خود این غزل و مفاهیم آن شدند . سالها با این جدال های چپ و راست و سیاه و سفید و شیعه و سنی ، زندگی کردیم و اکنون نیز کمابیش در روزمره گی هایمان با آنها درگیریم و زمانی هم که فارغ از تمام این هیاهو ها پا به چشمه گنجور میگذاریم تا جرعه ای غزل نوش کنیم ، مجددا شاهد هستیم که عزیزان همان جدال ها را به این مکان نیز انتقال دادند . برای ایشان و تفکراتشان احترام قائل هستم و به همینذدلیل از گنجور عزیز تقاضا مندم فضایی را مشابه چیزی مثل چت روم های تخصصی ترتیب دهند تا فضای مناظره ای با فضای تحلیل آثار و سروده ها از هم منفک شده و هر کسی بهره مطالب مورد نظرش را بتواند از این گنجینه ببرد . با سپاس از شما و عذرخواهی از همه عزیزان .
user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۰۶/۰۱ - ۱۴:۳۸:۰۳
عرض ادب ک احترامبنده در رابطه با توضیحات جناب محتشم بزرگوار در رابطه با بیت می مال پنهان گوش جان .... در مقام بیانداشت برداشتی شخصی مطلبی رو به عرض میرسانم ....فارغ از اینکه مخاطب خطاب و ندای ابتدایی این غزل شریف رو چه وجودی قلمداد کنیم خداوند ، مقام نبوی ، شمس تبریزی ، هر انسانی بماهو انسان و با تمرکز بر بیت خارج از حیطه ی ارتباط آن با کلیت ساختار غزل و ابیات پیشینی و پسینی و به عنوان بیتی یگانه و منفرد می توان اینگونه گفت که : گوشمالی خودت را بر جان پنهان کن در پرده و حجاب گوشمالی دیگران به تعبیری یعنی حضور و ظهور خود را در پس پشت ظهور دیگری پنهان کن در دیدگان ظاهربینان و به ظاهر اکتفا کنندگان تو به صورت پنهانی گوش جان را بمال یعنی در مقام بقظه و انتباه و گاه تنبیه و تحذیر جان را متوجه امری کن از جمله از مافوق به مادون اکتفا نکردن و قانع نشدن ( هین نقل بین هل نقل را هین سکر بین هل عقل را ) اما برای این اعراف و اشعار دیگری را بهانه کن (دیگری را بهانه ی این بیداری قرار بده تا ندانند حریفان که من منظور تو و تو منظور منی )و در تعبیری دیگر می توان گفت در خطابی به خویشتن خویش میفرماید بر کسان و آنچه بیرون از توست بهانه منه و جان خود را متهم کرده تنبیه کن که هر چه هست از اوست و در اوست ....جان خود به خودی خود از رب خویش و پرورنده ی خویش تقاضا و استدعای خلاصی دارد که این تنها در صورتی لاف و لاغ و به گزاف نیست که به تبع شناخت ارتباط با موثر حقیقی حاصل شود و ظواهر رهزنی نکند .....
user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۰۹/۱۲ - ۲۲:۵۶:۳۵
سلام و عرض ادب
user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۰۹/۱۲ - ۲۳:۰۷:۰۸
سلام و عرض احترام خدمت فرهیختگان عزیز در باب مصراع می مال پنهان گوش جان می نه بهانه بر کسان می توان برداشتی اینگونه نیز داشت که به تبع فرموده ی جناب محتشم به صورت پنهان گوش جان خویش را بمال و هر آنچه قصور و کوتاهی است به خود نسبت بده و بر کسان دیگر بهانه مگذار یعنی دیگران را بهانه ی قصور و کوتاهی های خویش قرار مده " می نه = منه" بر کسان بهانه منه ....در مصراع دوم نیز می توان گفت حضرت مولانا در مقام قضاوت فرمایشات خویش در ابیات پیشین می فرماید به جای بهانه بر دیگران نهادن خود را در محک و میزانی حق و صحیح عیار سنجی نما و ببین این مدعای خلاصی جستن جان تو چقدر با صداقت و واقعیت توامان و همراه است و در انتها با قسم والله و لاغ به معنای شوخی و بازی خواندن این ادعا خویش آن را عیار سنجی می نماید .... با وجود از خود غافل شدن و در دیگری به دنبال دلایل اسارت جان خویش گشتن ادعای خلاصی جستنت جز بازی و لهو و بیهوده گویی و خواهی نخواهد بود.....
user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۰۹/۱۲ - ۲۳:۲۸:۳۵
بنده جسارت می کنم در باب بیت اول غزل شریف مطلبی رو عرض کنم ورای مفاهیم مستتر در بیت در مقام ساخت صوری بیت مورد نظر و برخلاف نسخه ی حاضر و نسخ دیگر و برخلاف خوانش اعزه ی دوستان که زحمت قرائت غزل رو کشیدند به نظر این کمترین در مصراع دوم بیت نخست کلمه ی " آتشی" به تبع و پیروری از دو واژه ی مصراع نخستین باید بدون " یای" پایانی و با کسره و به صورت " ای آتشِ افروخته " قرائت و خوانش شود ....ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها ای آتشِ افروخته در بیشه ی اندیشه ها یعنی تو هر که هستی خود عین رستاخیز و عین رحمت و عین آتشی نه اینکه رستاخیزی و آتشی بر پا کرده باشید و رحمتی مبذول در توضیحی مختصر و اگر به تبع شواهد شعری دیگر در غزلیات و مثنوی شریف و با تاسی از ماثورات دینی این رستاخیز و قیامت و رحمت بی منتها را وجود اقدس نبوی صل الله علیه بگیریم ایشان خود صد قیامت نقد و رحمة للعالمین و آتش برافروخته در بیشه ی اندیشه های پیش از خویش و ناسخ آنان بود .....
user_image
من
۱۳۹۹/۱۰/۲۱ - ۰۹:۳۷:۴۵
توصیه میکنم کتاب گزیده غزلیات شمس آقای شمیسا را بخوانید در آنجا عقاید مولانا ذکر شده. و یک انسان خدا بوده انسان خدایی در بسیاری از مذاهب و ادیان و عرفان ها هست .
user_image
ناصر
۱۳۹۹/۱۲/۱۹ - ۰۴:۱۸:۳۲
در مصرع چهارم مولانا اشاره دارد به نگرش فکری اشعریها که خود در ان قرار دارد. بخشش و فضل خدا همان فضل کرم خداوند را اشاره دارد که بیان ماثوره می خوانیم الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک . چرا فضل خداوند را بر عدالت ترجیح داده است؟
user_image
کابِر
۱۴۰۰/۰۵/۲۶ - ۰۴:۲۸:۴۴
بیت ماقبل آخر این این غزل به مذاق خیلی ها خوش نمیاد...استاد زمانی هم در شرح دیوان شمس جلد اول از بازگشایی پیام این بیت گذشتن
user_image
مهدی ا
۱۴۰۰/۰۷/۲۲ - ۱۱:۵۸:۱۸
این غزل از مولاناست و همراه با همه غزلهائی که در مدح حضرت ملولای متقیان (ع) در کلیات شمس تبریزی در موزه استامبل وجود دارد در نسخه  فروزانفر حذف شده است. کسانی که مایل بکشف حقیقت دارند میتوانند به کپی چاپ هندوستان صفحه ۱۰۱ مراجعه فرمایند. کپی چاب هندوستان مطابق اصل کلیات در موزه استامبل است. لطفاً به پیوند مراجعه فرمایید.
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۷/۲۳ - ۰۲:۵۶:۴۷
درود  درک نمیکنم بحث از چیست ! شعر را یکبار بدون آنکه واژه به کار رفته برای چه به کار رفته بخوانید ...جز اینکه در قلبهایتان شوری و شوقی به پا میشود چیز دیگری میبینید؟
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۰/۰۸/۲۳ - ۰۶:۰۱:۱۵
 با  سلام             در
پاسخ به سرکار خانم زهرا یوسفی معنی ساده  وبی تفسیر دو بیت مد نظر جنابعالی از از منظر بنده چنین میتواند باشد           تدبیر،صد رنگ افکنی بر روم وبر زنگ افکنی  ///  در هرلحضه توسط ذهن در گیر صد نوع اندیشه میگردیم زنگ وروم  کنایه از سیاهی وسپیدی است که به جهت نشان دادن  گستردگی دامنه  وسیع قدرت فکر  وذهن انسانی  در اینجا بکار برده شده یا به عبارت دیگر ما در هر لحضه در فکر نویی هستیم وذهن ما خلاقانه در حال ساخت وپردازش ،  که  خود، این تدبیر ماست که باعث آشفتگی و اضطراب  درونی ما میگردد و ما متوجه این موضوع نیستیم چرا چون مولانا میفرمایند  آنچه را که میسازی  نمیبینی و ریشه مشکلات درونی را در کسان دیگر جستجو میکنی در صورتیکه میبایست با خود صادقانه خلوت کرده  وگوش ذهن را  بگیری وبه خاموشی دعوت کنی   خلصنی در اینجا اشاره به بخش تکرار شدنی دعای جوشن کبیر دارد (فریاد فریاد خداوندا مرا از آتش رهایی ده) ومنظور این است فرد اسیر ذهن فریاد وتقاضای رهاییش هم چیزی جز شوخی  وحیله وفریب نیست  برای پی بردن به تفاسیر صحیح وناب اشعار مولانا ،  استاد پرویز شهبازی و استاد کریم زمانی  حضورتان معرفی میگردد  واین غزل زیبا  شماره 652 با مطلع تدبیر کند بنده وتقدیر نداند هم میتونه به نوعی در توضیح دوبیت بالا مفید باشد     
user_image
سید مهدی smb۱۳۴۷@gmail.com
۱۴۰۰/۱۱/۰۸ - ۱۲:۰۱:۵۳
سلام
user_image
سید محمد رضا مصطفائی
۱۴۰۱/۰۳/۰۶ - ۱۵:۵۶:۴۷
این غزل در کانال تلگرامی شور مولانا (پیوند به وبگاه بیرونی توسط دکتر سید محمد رضا مصطفائی شرح داده شده است.
user_image
Mohd Moradian
۱۴۰۱/۰۳/۱۴ - ۱۱:۰۲:۱۱
"می مال پنهان گوش جان... فکر می کنم مولانا از معشوق خود(خداوند) خواسته است که جانش(روح اش) را پنهانی صیقل دهد. و بهانه و منت این کار را بر کسانی چون شمس نهد.  
user_image
فضل احمد نصرت
۱۴۰۲/۰۳/۰۸ - ۱۲:۰۹:۳۰
برادر عزیز میثم ططری، پروردگار عزوجل شما را در پناه خویش داشته باشد، آنچه فرمودید حق است و پروردگار اجرش را نصیب شما بگرداند زیرا خیلی با زیبایی تمام ارائه نمودید.مکتب طریقت در اصل بر مبدا و اساس قرآن است و اگر غیز از آن باشد این طریقت نی بلکه مسیر ترکستان است.
user_image
علی رحیمی باغی
۱۴۰۲/۰۵/۱۸ - ۱۵:۱۰:۰۱
سلام و عرض ادب. به نظر حقیر منظور از عبارت «ای رستخیز ناگهان» ذات اقدس الهی است که واجب الوجود بوده و قایم به ذات خویشتن می‌باشد. در ادبیات فارسی هم واژه خدا از ترکیب دو واژه خود و ای به وجود آمده که وجود خدا را بدون علت دانسته. عبارت «هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا‌» نیز ترجمه آیه شریفه ادعونی استجب لکم می باشد.
user_image
علی رحیمی باغی
۱۴۰۲/۰۵/۱۸ - ۱۵:۲۷:۳۷
با سلام، مصرع «مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا» اشاره به ذات اقدس الهی دارد که در آیات مختلفی بیان شده است. به عنوان مثال آیات شریفه «انا للله و انا الیه راجعون» و «هو الاول و الاخر و ...    
user_image
علی رحیمی باغی
۱۴۰۲/۰۵/۱۸ - ۱۵:۳۲:۲۲
با سلام، مصرع «ای روح بخش بی‌بدل وی لذت علم و عمل» اشاره به آیه شریفه « و نفخت فیه من روحی» دارد.
user_image
پیک سحری ا
۱۴۰۲/۱۱/۰۶ - ۰۶:۴۳:۵۶
  سلام دوستان این شعر از مولاناست ؟ اگر بله چرا در گنجور نیست ؟ - نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می‌گردممذاق عاشقی دارم پی دیدار می‌گردم خدایا رحم کن بر من پریشان وار می‌گردمخطا کارم گناهکارم به حال زار می‌گردم شراب شوق می نوشم به گرد یار می‌گردمسخن مستانه می گویم ولی هوشیار می‌گردم گهی خندم گهی گریم گهی افتم گهی خیزممسیحا در دلم پیدا و من بیمار می‌گردم بیا جانا عنایت کن تو مولانای رومی راغلام شمس تبریزم قلندروار می‌گردم