
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۰۰۰
۱
آنچ گل سرخ قبا میکند
دانم من کان ز کجا میکند
۲
بید پیاده که کشیدست صف
آنچ گذشتست قضا میکند
۳
سوسن با تیغ و سمن با سپر
هر یک تکبیر غزا میکند
۴
بلبل مسکین که چهها میکشد
آه از آن گل که چهها میکند
۵
گوید هر یک ز عروسان باغ
کان گل اشارت سوی ما میکند
۶
گوید بلبل که گل آن شیوهها
بهر من بیسر و پا میکند
۷
دست برآورده به زاری چنار
با تو بگویم چه دعا میکند
۸
بر سر غنچه کی کله مینهد
پشت بنفشه کی دوتا میکند
۹
گرچه خزان کرد جفاها بسی
بین که بهاران چه وفا میکند
۱۰
فصل خزان آنچ به تاراج برد
فصل بهار آمد ادا میکند
۱۱
ذکر گل و بلبل و خوبان باغ
جمله بهانهست چرا میکند
۱۲
غیرت عشق است وگر نه زبان
شرح عنایات خدا میکند
۱۳
مفخر تبریز و جهان شمس دین
باز مراعات شما میکند
تصاویر و صوت


نظرات
همایون
محسن