مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۰۲۳

۱

اگر باده خوری باری ز دست دلبر ما خور

ز دستِ یارِ آتشرویِ عالم‌سوزِ زیبا خور

۲

نمی‌شاید که چون برقی به هر دم خرمنی سوزی

مثال کشت کوهستان همه شربت ز بالا خور

۳

اگر خواهی که چون مجنون حجاب عقل بردری

ز دست عشق پابرجا شراب آن جا ز بی‌جا خور

۴

اگر دلتنگ و بدرنگی به زیر گلبنش بنشین

وگر مخمور و مغموری از این بگزیده صهبا خور

۵

گریزانست این ساقی از این مستانِ ناموسی

اگر اوباش و قلاشی، مخور پنهان و پیدا خور

۶

حریفان گر همی‌خواهی چو بسطامی و چون کرخی

مخور باده در این گلخن، بر آن سقف معلا خور

۷

برو گر کارکی داری به کار خویشتن بنشین

چو بر یوسف نه‌ای مجنون؛ غم نان زلیخا خور

۸

کسی دکان کند ویران که بطال جهان باشد

چو نربود‌ه‌است سیلابت، تو آب از مشک سقا خور

۹

بگردِ دیگِ این دنیا چو کفلیز ار همی‌گردی

برون رو ای سیه‌کاسه، مخور حمرا و حلوا خور

۱۰

در این بازار ای مجنون چو منبل گرد تن پرخون

چو در شاهد طمع کردی برو شمشیر لالا خور

۱۱

اگر مشتاق اشراقات شمس الدین تبریزی

شراب صبر و تقوا را تو بی‌اکراه و صفرا خور

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 625
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 397
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۱۱/۲۵ - ۱۱:۱۹:۲۸
مثال کشت کوهستان همه شربت ز بالا خورز دست یار آتش‌روی عالم‌سوز زیبا خور..
user_image
شهرام زندی
۱۳۹۸/۰۴/۰۹ - ۰۸:۴۰:۵۹
تعابیر عرفانی :باده = مستی دهنده ی عرفانی ، شهود و دسترسی به غیب دلبر ما = شمس تبریز یارآتشروی = یاری که نشان خاکی ندارد از بنی بشر نیست عالم سوز = سوزنده و برهم زننده ی عوالمی که بشر برای خود از روی نا آگاهی و پندار دانایی و صواب بر میچیند خرمن = اینجا بساط شیطان مثل کینه ، حسد ، غرور ، دانایی کشت کوهستان = محصولات عشقشربت = باده = آگاهی های مستی دهنده و پاک کننده عشق پا برجا = امواجی که دائما در هر زمان و هر مکانی برای صید بشر جاریست بی جا = لا مکان = اینجا اشاره به نداشتن هیچ گونه جایگاه و مکان فیزیکی هست به زیر گلبن نشستن = در کنار عرفان در نزدیکی بوی عشق نشستن مغمور = غرقه ، فرو رفته بگزیده صهبا = می سرخ نشان شده مستان ناموسی = مست نیک نامی اوباش = بی سر و سامان (عشق)قلاش = بیکاره ، دست از هرچیز شسته ی(عشق)حریفان = هم پیشگان گلخن = نوعی از آتشدان است که در آن به ریگ گرم غله بریان کنند نخوردن باده از گلخن ، استعاره از عدم تمسک به راه های ریاضتی و شریعتی است سقف معلا = استعاره از پایگاه بلند مستی دهنده که عارفان متوجه آنجا هستند