مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۰۲۴

۱

مرا همچون پدر بنگر نه همچون شوهر مادر

پدر را نیک واقف دان از آن کژبازی مضمر

۲

تو گردی راست اولیتر از آنک کژ نهی او را

وگر تو کژ نهی او را به استیزت کند کژتر

۳

ز بابا بشنو و برجه که سلطانیت می‌خواند

که خاک اوت کیخسرو بمیرد پیش او سنجر

۴

چو ان الله یدعو را شنیدی کژ مکن رو را

زهی راعی زهی داعی زهی راه و زهی رهبر

۵

پراکنده شدی ای جان به هر درد و به هر درمان

ز عشقش جوی جمعیت در آن جامع بنه منبر

۶

چو کر و فر او دیدی توی کرار و شیر حق

چو بال و پر او دیدی توی طیار چون جعفر

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 626
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 398
عندلیب :

نظرات

user_image
Neeknaam
۱۳۹۱/۱۲/۰۸ - ۱۶:۳۳:۳۱
بر مبنای کلیات شمس تبریزی، چاپ امیر کبیر، چاپ 17، سال 1382، isbn 964-00-0276-3خط سوم بجای "اوت" باید "اوست" باشد.
user_image
Behrouz
۱۳۹۶/۱۱/۱۲ - ۱۳:۱۳:۰۱
اللَّـهُ یَدْعُو وَلَا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّیٰ یُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ ۗ وَلَا تُنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّیٰ یُؤْمِنُوا ۚ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ ۗ أُولَـٰئِکَ یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ ۖ وَاللَّـهُ یَدْعُو إِلَی الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ۖ وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَزنان مشرکه را تا ایمان نیاورده‌اند به زنی مگیرید و کنیز مؤمنه بهتر از آزادزن مشرکه است، هر چند شما را از او خوش آید. و به مردان مشرک تا ایمان نیاورده‌اند زن مؤمنه مدهید. و بنده مؤمن بهتر از مشرک است، هر چند شما را از او خوش آید. اینان به سوی آتش دعوت می‌کنند و خدا به جانب بهشت و آمرزش. و آیات خود را آشکار بیان می‌کند، باشد که بیندیشند.
user_image
شهلا
۱۳۹۷/۰۱/۰۶ - ۲۰:۵۵:۱۵
سپاس بهروز خان...والعصر، ان الانسان لفی خسر، الالذین امنوا و عملوالصالحات و تواصو بالحق وتواصو بالصبربهترین راه آزادگی را همین آیات نشان می دهند
user_image
فرهاد
۱۳۹۸/۰۳/۲۶ - ۲۱:۰۰:۰۲
بنظر من «اولیتر» باید اولی تر نوشته شود.
user_image
شهرام زندی
۱۳۹۸/۰۴/۰۲ - ۱۰:۲۱:۴۳
مولانا در این غزل ضمن گفتگوهای بسیار ، داره از هدف گفتار خود به انسانها میگه و میخواهد که آنها را از پراکندگی و پای منبر نشینی های بی حاصل نجات دهد و همگان را در وحدتی عملی هدایت کند / او از کژ بازی مضمری صحبت به میان می آورد که اکثر ما همان کژ بازی را جامه های مقدسی پوشانیده و از نزدیک شدن به آن خوف داریم و احساس گناه میکنیم / او به انسان میگوید که مرا همچون پدر بنگر نه همچون شوهر مادر ، هیچ پدری بدی و گمراهی و دور راهی فرزندانش را نمیخواهد /