
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۰۲۶
۱
گرچه نه به دریاییم دانه گهریم آخر
ورچه نه به میدانیم در کر و فریم آخر
۲
گر باده دهی ور نی زان باده دوشینه
از دادن و نادادن بس بیخبریم آخر
۳
ای عشق چه زیبایی چه راوق و گیرایی
گر رفت زر و کیسه در کان زریم آخر
۴
ای طعنه زنان بر ما بگشاده زبان بر ما
باری ز شما خامان ما مستتریم آخر
۵
لولی که زرش نبود مال پدرش نبود
دزدی نکند گوید پس ما چه خوریم آخر
۶
ما لولی و شنگولی بیمکسب و مشغولی
جز مال مسلمانان مال کی بریم آخر
۷
زنبیل اگر بردیم خرماش درآگندیم
وز نیل اگر خوردیم هم نیشکریم آخر
۸
گر شحنه بگیردمان آرد به چه و زندان
بر چاه زنخدانش آبی بچریم آخر
۹
چاهش خوش و زندانش وان ساقی و مستانش
وان گفتن بیسیمان که سیمبریم آخر
۱۰
میگوید جان با تن کای تن خمش و تن زن
لب بند و بصر بگشا صاحب نظریم آخر
تصاویر و صوت


نظرات
علی
عبوری
همایون
امیر س
بی نشان