مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۰۲۹

۱

جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر

من نیک سبک گشتم آن رطل گران زوتر

۲

از باده بسی ساغر فربه کن هر لاغر

هر چند سبک دستی ای دست از آن زوتر

۳

ای بر در و بام تو از لذت جام تو

جان‌ها به صبوح آیند من از همگان زوتر

۴

سودای تو می‌آرد زان می که نه قی آرد

از سینه به چشم آید از نور عیان زوتر

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 628
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 399
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۷/۰۵/۰۳ - ۱۸:۰۰:۱۰
زود بودن و شتاب در فرهنگ جلال دین جایی‌ ویژه دارد، چون در فرهنگ نویی و نوروزی هستی‌ دارای گنجی نا محدود است و انسان باید هر چه می‌‌تواند این گنج را بیرون آورد و به چشم آورد و دیدنی و شنیدنی سازد و به اصطلاح از سینه و درون به چشم و بیرون هدایت کندعشق، همین آشکار سازی است زیرا عشق، کار است و کار ساز است و معشوق هم در همین عمل آشکار سازی معنی‌ و مفهوم پیدا می‌‌کند و در این کار همکار عاشق استعاشق و معشوق با هم در کار آفریدن زیبائی‌ها و هماهنگی‌ها و هستی‌ سازی‌ها هستند، هر چه بیشتر، با شکوه تر و فرخنده تر
user_image
محمد
۱۳۹۷/۰۵/۲۲ - ۰۳:۳۶:۵۴
بام در این غزل یکی از اسراری است که استاد مولانا به کررات از آن استفاده کرده است.بام جایی است که انسان می تواند با پیر ملاقات کند و ....برای مشاهده اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه کنید:www.ostadhich.ir