مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۰۳۲

۱

تا چند زنی بر من ز انکار تو خار آخر

من با تو نمی‌گویم ای مرده پار آخر

۲

ماننده ابری تو هم مظلم و بی‌باران

تاریک مکن ای ابر یک قطره ببار آخر

۳

این جمله فرمان‌ها از بهر قدر آمد

ای جبری غافل تو از لذت کار آخر

۴

با کور کسی گوید کاین رشته به سوزن کش

با بسته کسی گوید کان جاست شکار آخر

۵

با طفل دوروزه کس از شاهد و می‌گوید

یا با نظر حیوان از چشم خمار آخر

۶

چون هیچ نیابی توی پهلوی زنان بنشین

از حلقه جانبازان بگذر به کنار آخر

۷

در قدرت مخدومی شمس الحق تبریزی

غوطی بخوری بینی حق را به نظار آخر

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 630
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 400
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
اعظم
۱۳۹۴/۰۷/۱۹ - ۰۶:۴۸:۰۵
بیت ششم به جای واژه "توی" باید واژه "تو" قرار گیرد
user_image
عاطفه
۱۳۹۶/۰۵/۲۳ - ۰۸:۱۳:۰۸
آیا غوطی خوردن به معنی غوطه ور شدن است ؟
user_image
همایون
۱۳۹۷/۰۵/۰۳ - ۱۸:۵۶:۵۳
آخر چگونه می‌‌توان زیبائی و جلالی را که جلال دین به انسان و هستی‌ عرضه می‌‌درد انکار نموداو راه هر گونه تلخی و بی‌ چارگی و بی‌ باری و بی‌ حاصلی را به هر دلیل و منطقی‌ که باشد می‌‌بنددزیرا باور دارد که هستی‌ همواره نو می‌‌شود و انسان نیز همواره با هستی‌ نو و تازه می‌‌گرددآنکه این گونه نمی اندیشد مانند ابری بی‌ باران است که تنها جلوی نور آفتاب را می‌‌گیرد بی‌ آنکه ثمری داشته باشداین بینش را شمس به او ارمغان داده است و این ویژگی‌ حق است و شمس حق است