مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۰۴۱

۱

مرا یارا چنین بی‌یار مگذار

ز من مگذر مرا مگذار مگذار

۲

به زنهارت درآمد جان چاکر

مرا در هجر بی‌زنهار مگذار

۳

طبیبی بلک تو عیسی وقتی

مرو ما را چنین بیمار مگذار

۴

مرا گفتی که ما را یار غاری

چنین تنها مرا در غار مگذار

۵

تو را اندک نماید هجر یک شب

ز من پرس اندک و بسیار مگذار

۶

مینداز آتش اندک به سینه

که نبود آتش اندک خوار مگذار

۷

دمم بگسست لیکن بار دیگر

ز من بشنو مرا این بار مگذار

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 635
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 404
عندلیب :

نظرات

user_image
 عیسی
۱۳۹۴/۰۳/۳۱ - ۲۱:۰۱:۱۱
شعر رو به صورت زیر در دیوانی خواندم:مرا یارا چنین بی‌یار مگذارز من مگذر مرا مگذار مگذاربه زنهارت درآمد جان چاکرمرا در هجر بی‌ زنهار مگذارطبیب جان نه، بل عیسیّ وقتیمرو، ما را چنین بیمار مگذارمرا گفتی که ما را یار غاریچنین تنها مرا در غار مگذارمینداز اندکی آتش به سینهکه نبود آتش اندک خوار،‌مگذاردمم بگسست لیکن بار دیگرزمن بشنو، مرا این بار مگذارز غم خوردن ملول است این دل منترحم کن مرا غمخوار مگذارخمش گشتم ولی از لطف عامتمرا بی راتی و ادرار مگذار چو دیدی شمس تبریزی در این دلدرون سنیه ات اغیار مگذار