
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۰۴۳
۱
مرا اقبال خندانید آخر
عنان این سو بگردانید آخر
۲
زمانی مرغ دل بربسته پر بود
بدادش پر و پرانید آخر
۳
زهی باغی که خندانید از فضل
بدان ابری که گریانید آخر
۴
زهی نصرت که مر اسلام را داد
زهی ملکی که استانید آخر
۵
به چوگان وفا یک گوی زرین
در این میدان بغلطانید آخر
۶
کمر بگشاد مریخ و بینداخت
سلحها را بدرانید آخر
۷
بخندد آسمان زیرا زمین را
خدا از خوف برهانید آخر
تصاویر و صوت


نظرات
همایون