مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۰۴۹

۱

صد بار بگفتمت نگهدار

در خشم و ستیزه پا میفشار

۲

بر چنگ وفا و مهربانی

گر زخمه زنی بزن به هنجار

۳

دانی تو یقین و چون ندانی

کز زخمه سخت بسکلد یار

۴

می‌بخش و مخسب کاین نه نیکوست

ما خفته خراب و فتنه بیدار

۵

می‌گویم و می‌کنم نصیحت

من خشک دماغ و گفت و تکرار

۶

می‌خندد بر نصیحت من

آن چشم خمار یار خمار

۷

می‌گوید چشم او به تسخر

خوش می‌گویی بگو دگربار

۸

از تو بترم اگر ننوشم

پوشیده نصیحت تو طرار

۹

استیزه گرست و لاابالیست

کی عشوه خورد حریف خون خوار

۱۰

خامش کن و از دیش مترسان

کز باغ خداست این سمن زار

۱۱

خاموش که بی‌بهار سبزست

بی‌سبلت مهر جان و آذار

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 640
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 407
عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۱۴ - ۱۸:۴۱:۲۳
استیزه گر یا ستیزنده یک لغت دیگر هم دارد و ان ستیهنده است و معنای لجباز هم می دهد .
user_image
امیر
۱۳۹۶/۱۱/۲۱ - ۱۵:۳۱:۲۳
بیت سوم، مصرع دوم نوشته شده:کز زخمه سخت بسکلد یارکه فکر کنم درستش «بگسلد» ه:کز زخمه سخت بگسلد یار
user_image
محسن حسینی پور
۱۴۰۲/۰۲/۱۲ - ۰۹:۴۱:۱۴
با سلام بسکلد همان شکل قدیمی بگسلد می باشد که در زمان های قدیم به صورت بسکلد از ریشه سکلیدن رواج داشته است که به مرور زمان جای حرف "س" و "ک" با هم عوض شده است و در تغییری دیگر، به خاطر تکامل زبانی و دشواری تلفظ کاف وسین با هم به صورت بگسلد در آمده است.لازم به ذکر است کلمه بسکلد در آثار منظوم و منثور حضرت مولانا به دفعات به کار رفته است و در سایت وزین گنجور قابل مشاهده است.