مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۰۶۷

۱

سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر

جان سپر کردم ولیکن تیر کم زن بر سپر

۲

این جگر از تیرها شد همچو پشت خارپشت

رحم کردی عشق تو گر عشق را بودی جگر

۳

من رها کردم جگر را هرچ خواهد گو بشو

بر دهانم زن اگر من زین سخن گویم دگر

۴

بنده ساقی عشقم مست آن دردی درد

گوشه‌ای سرمست خفتم فارغم از خیر و شر

۵

گر بیاید غم بگویم آنک غم می‌خورد رفت

رو به بازار و ربابی از برای من بخر

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 649
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 413
عندلیب :

نظرات

user_image
کعبه
۱۳۹۶/۰۲/۰۴ - ۲۱:۱۶:۲۲
بیت آخر این غزل بسیار عالی است مولانا حتی غم رو به استخدام خود درآورده و از او می خواهد که برایش ربابی از بازار بخردسایه در کتاب پیرپرنیان اندیش به این مساله اشاره کرده است و شادی مولانا را حیرت انگیز خوانده است
user_image
منصور
۱۳۹۷/۰۹/۱۶ - ۱۵:۴۴:۲۸
سلام این شعر را آقای محمدرضا هدایتی در فیلم ایران برگر با همراهی سه تار خوانده است. و چه زیبا اجرا کرده است.
user_image
Aria Hossein Khoo
۱۴۰۲/۰۸/۱۱ - ۱۷:۴۶:۰۰
درود بر شما، با این شعر با اجرای زیبای آقای هدایتی آشنا شدم، چقدر خوب میشه که کارگردانان و فیلمسازان عزیز ما از اشعار شاعران ما در فیلم و سریال هاشون استفاده کنن، مثل همین فیلم ایران برگر.