
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۰۷۱
۱
معده را پر کردهای دوش از خمیر و از فطیر
خواب آمد چشم پر شد کآنچه میجُستی بگیر
۲
بعد پرخوردن چه آید؟ خواب غفلت یا حدث
یار بادنجان چه باشد؟ سرکه باشد یا که سیر
۳
سوز اگر از روح خواهی، خواجه کم کن لقمه را
گوز اگر مفتوح خواهی، کاسه را در پیش گیر
۴
ای خدا جان را پذیرا کن ز رزق پاک خویش
تا نماند چون سگان مردار هر لقمه پذیر
۵
وقت روزه از میان دل برآید ناله زار
بعد خوردن از ره زیرین گشاید پرده زیر
تصاویر و صوت


نظرات