مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۰۷۸

۱

شادیی کان از جهان اندر دلت آید مخر

شادیی کان از دلت آید زهی کان شکر

۲

بازخر جان مرا زین هر دو فراش ای خدا

پهلوی اصحاب کهفم خوش بخسبان بی‌خبر

۳

سایه شادیست غم غم در پی شادی دود

ترک شادی کن که این دو نسکلد از همدگر

۴

در پی روزست شب و اندر پی شادیست غم

چون بدیدی روز، دان کز شب نتان کردن حذر

۵

تا پی غم می‌دوی شادی پی تو می‌دود

چون پی شادی روی تو، غم بوَد بر ره‌گذر

۶

یاد می‌کن آن نهنگی را که ما را درکشد

تا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر

۷

همچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشد

کاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب در

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 654
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 416
عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۰۹:۳۷:۴۲
تانستن معنی توانستن می دهد برای نمونه در کرمانشاه بیشتر تانستن می گویند ، اما استاد ذبیح بهروز می فرماید تری تؤنا یا فریدون در بنیاد از تری یعنی سه و نیز توونا یا همین تانستن است یعنی فریدون سه نیرو داشته است و انها جانمندی و تنو مندی و پزشکی بوده اند . یعنی هم مغ بوده است و هم پهلوان و هم پزشک .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۰۹:۴۰:۵۳
اما من همیشه دلنگران لغت بالقوه بوده ام که به تازگی دشواریش بر من اسان شد یارستن همان توانستن است و یارا معنی توانا و دلیر را می دهد ، پس یاره ای معنی بالقوه می دهد . هر چند خود قوه یا نیرو با لغت گو به معنی پهلوان همانندی بسیاری دارد .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۰۹:۴۳:۰۳
شنیدنی است که این واژه را در یک فرهنگ عربی دیدم که یارا را برای نام کودک پسندیده بود و گفته بود که در پایه این واژه پارسی است .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۰۹:۴۴:۴۴
بالفعل هم می توان ورزه ای ترجمه کرد .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۰۹:۵۰:۲۱
نهنگ با زیر نخست ( کسره اول ) به لری بختیاری می شود نزدیک .
user_image
منصور
۱۳۹۳/۱۲/۱۱ - ۰۷:۲۵:۲۸
سلام به نظرم بجای "نسکلد" باید نسل باشد.
user_image
منصور
۱۳۹۳/۱۲/۱۱ - ۰۷:۲۶:۳۰
عذر میخوام، نگسلد باید باشد.
user_image
منصور
۱۳۹۵/۰۶/۰۶ - ۰۲:۱۱:۵۲
سلام خدمت دوستان فرهیختهمعنی دو بیت آخر برایم روشن نیست، اگر ممکن است عزیزی کشف رمز کند و بیانی بفرماید از استنباط خود.
user_image
مهناز ، س
۱۳۹۵/۰۶/۰۶ - ۰۷:۰۴:۳۶
منصور خانیاد می‌کن آن نهنگی را که ما را درکشدتا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و ترهمچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشدکاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب درمنظور از نهنگ شاید اشاره به یونس در شکم ماهی باشدکه آنکس که درین حال و هواست ، از دنیا بی خبر است . نخل بندان کسانی را میگویند از موم شمع میسازند. میگوید : زرق و برق دنیا ، همچون کاغذ پر نقش و نگار در آب ، محو میشود و از میان می رود ، چنانکه شمع مومی در میان آتش .مانا باشی
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۶/۰۶ - ۱۴:۲۴:۱۲
بلی گمان می کنم اشاره به بلعیده شدن توسط نهنگ دارد، ولی نه برای مجازات، بسان یونس، بلکه اشاره به بلعیده شدن توسط نیروبی عظیم مانند عشق به آفریدگار هستی دارد به گونه ای که چیزی از هستی او باقی نماند :شهادت گفتن آن باشد که هم زاول درآشامیهمه دریای هستی را بدان حرف نهنگ آسا و آن حرف نهنگ آسا " لا " است در لا اله الا ا...حرف لا به دهان نهنگی تشبیه شده که به زبان آوردن و باور کردن آن حادثه عظیم و بلکه تنها حادثه مهم زندگی انسان است تو گویی توسط نهنگ بلعیده شده است و دیگر چیزی از او باقی نمانده و خود بخشی از وجود عظیم نهنگ شده باشد! و فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر و همه بازی های ذهن آدمی را بیکباره در خود محو کرده باشد.
user_image
منصور
۱۳۹۵/۰۶/۰۶ - ۲۰:۲۴:۱۲
بسیار سپاس گذارم از مهناز و روفیا عزیز از بذل توجه و نکته بینی جنابتان.
user_image
شهلا
۱۳۹۶/۰۵/۱۱ - ۰۰:۱۸:۵۸
سپاس مهنازجان، روفیاجان، درود برشما
user_image
منصور
۱۳۹۷/۱۰/۲۷ - ۰۳:۰۳:۳۳
شاید منظور از نهنگ "مرگ" باشد.یاد می‌کن آن نهنگی را که ما را درکشدتا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر
user_image
منصور
۱۳۹۷/۱۰/۲۷ - ۰۳:۰۶:۲۶
چون در بیت بعدی به زوال و مرگ صورت پر نقش و رنگ که نماد ناپایداری است اشاره دارد.
user_image
گیوه چی givhamid@gmail.com
۱۴۰۱/۰۲/۱۵ - ۰۹:۵۰:۰۰
سلام ، فکر کنم در مصرع آخر این شعر اگر " در آب تر ' می بود، قابل فهم تر می شدی لطفا راهنمایی فرمایید، سپاسگزارم
user_image
بابک بامداد مهر
۱۴۰۲/۱۱/۰۸ - ۰۲:۱۱:۴۳
سایه ی شادیست غم  غم در پی شادی دود اشاره هوشمندانه ای است به ماهیت شادی وغم و ملال ولذت.که وابستگی به این حالتهای روحی که از اتفاقات بیرونی نشات می گیرند چرخه تکراری وبی پایانی دارد.درصورتی که اگر از این دوحالت فراتربرویم و ازدرون آرامش وصفا داشته باشیم و حالتهای عارضی شادی ودر سایه آن غم متعاقب آن را حقیقی ندانیم به زندگی اصیل رسیده ایم