مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۰۸۰

۱

ساقیا هستند خلقان از می ما دور دور

زان جمال و زان کمال و فر و سیما دور دور

۲

گرچه پیر کهنه‌ای در حکمت و ذوق و صفا

از شراب صاف ما هستی تو پیرا دور دور

۳

چونک بینایان نمی‌بینند رنگ جام را

عقل خود داند که باشد جان اعمی دور دور

۴

چون صریح و رمز قاضی می‌نداند جان او

دور باشد از دل او رمز و ایما دور دور

۵

تا نبرد تیغ شمس الحق زنار تو را

جان تو باشد از آن لطف و چلیپا دور دور

۶

تا ز خوبی بتان خالی نگردد جان تو

باشی از رخسار آن دلدار زیبا دور دور

۷

گرچه اندر بزم شاهان تو بُدی سَردِه ولیک

چون در این بزم اندرآیی باشی این جا دور دور

۸

تو شنیدی قرب موسی طور سینا نور حق

در حضور خضر بود آن طور سینا دور دور

۹

سقف مینا گرچه بس عالیست پیش چشم تو

لیک پیش رفعتش بد سقف مینا دور دور

۱۰

ای گران جان یا سبک شو یا برو از بزم ما

یا مکن مانند خود از عیش ما را دور دور

۱۱

مطرب عشاق بهر من زن این نادر نوا

زانک هست از گوش کر این بانگ سرنا دور دور

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 655
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 416
عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۰۹:۵۲:۲۷
جان اعمی یعنی جانکور و ان کسی است که چشم دلش نمی بیند !
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۰۹:۵۳:۳۸
به لری آبکور و یا نانکور را داریم یعنی کسی که زفت و ژکور و خسیس است .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۰۹:۵۶:۳۸
سرده گویا اینجا ساقی باشد؟! ولی سرده معنی دسته هم می دهد مانند مارسرده که صفت ضحاک است یعنی مارسان و نیز sort انگلیسی با ان همریشه است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۱۰:۰۲:۰۳
بیداد و فریاد اگر روزی بخواهند همه فارسی را به زبانی دیگر برگردانند زیرا ان هنگام در می یابند که فارسی چیست ! حالا گرانجان را به چه زبانی می شود در یک کلمه ترگمان کرد ؟ افسوس ما پساهنگ شده ایم و از ان روزگار پیشاهنگیمان باز مانده !
user_image
سعید
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۱۰:۰۲:۰۸
سرده در پهلوی سرتک بوده است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۱۰:۱۰:۵۷
سعید جان سرده از دادن است یعنی کسی که به سران می دهد و نگاهشان به باده است یعنی باده دهنده ، اما سرتک پهلوی یا street انگلیسی و صراط عربی و استراشه المانی همه یکیست البته باید نام دانایان را اورد گویا این وابستگی و پیوند را استاد حبیب الله نوبخت پیدا کرده اند که نویسنده شاهنامه نوبختی هستند و از ان تنها یک نسخه است و انهم در موزه مجلس شورای إسلامی است . اما سرتک را دوست دانا و مهربانم اسد الله حبیب نماینده مردم افغانستان در شعری سروده اند به همین نام که خواندنیست .
user_image
سعید
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۱۰:۱۹:۲۰
سرتک پهلوی به معنی گونه (نوع)نیست؟
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۱۰:۲۰:۱۶
حبیب الله نوبخت واژه دان ( لغوی ) بوده اند همروزگار پهلوی نخست و نیز در نوشته هایشان از نژاد اریایی و برتری اش که در ان روزگار بخاطر کشورگشایی هیتلر مطرح شده بود هواداری می کرد ، البته با تجاوز انگلیسی ها به ایران در جنگ ایشان به زندانی در ناکجا برده شد ! و نیز شاهنامه اش که از نبرد هرمزان سر لشگر خوزستان اغاز می شود و تا زمان پهلوی کشاله( ادامه ، به افغانی ) دارد نیز خبری نیست ! البته باید هر کجا باشیم نژاد پرستی را از هر دستی باشد شرم بدانیم چه فارسی باشد و چه عربی و چه المانی و جز این ها و نیز بیگانه پرستی را ننگ بدانیم .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۱۰:۲۲:۳۹
آری هست ، مانند مارسرده یعنی از گونه مار که صفت دهاک است .همان sort .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۱۰:۲۹:۳۳
لغت دیگر راه همان پند است که با path یکیست و پند دادن معنی راه نشان دادن است .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۱۷:۰۸:۰۸
هر جانی که گرفتار پستی نباشد بینا می شود جهاندار پاک همه مان را به راستی و درستی راهبر باد
user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۶/۲۸ - ۱۰:۵۴:۳۰
از غزل های های آغازین آشنایی با شمس است و در مدح او سروده شده و جواب گونه ایست به مخالفین این همنشینی، هنوز عشق آتشین شعله ور نگشته و پختگی فرهنگ جلال دین آشکار نشده است، و شمس شکار خود را در چنگ داردشکاری بسیار عظیم، از ارکان امپراطوری سلجوقی و خلافت اسلامی، قاضی اعظم پایتخت و مولانای زمان