مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۰۸۲

۱

عقل بند رهروان و عاشقانست ای پسر

بند بشکن ره عیان اندر عیانست ای پسر

۲

عقل بند و دل فریب و تن غرور و جان حجاب

راه از این جمله گرانی‌ها نهانست ای پسر

۳

چون ز عقل و جان و دل برخاستی بیرون شدی

این یقین و این عیان هم در گمانست ای پسر

۴

مرد کو از خود نرفتست او نه مردست ای پسر

عشق کان از جان نباشد آفسانست ای پسر

۵

سینه خود را هدف کن پیش تیر حکم او

هین که تیر حکم او اندر کمانست ای پسر

۶

سینه‌ای کز زخم تیر جذبه او خسته شد

بر جبین و چهره او صد نشانست ای پسر

۷

گر روی بر آسمان هفتمین ادریس‌وار

عشق جانان سخت نیکو نردبانست ای پسر

۸

هر طرف که کاروانی نازنازان می‌رود

عشق را بنگر که قبله کاروانست ای پسر

۹

سایه افکندست عشقش همچو دامی بر زمین

عشق چون صیاد او بر آسمانست ای پسر

۱۰

عشق را از من مپرس از کس مپرس از عشق پرس

عشق در گفتن چو ابر درفشانست ای پسر

۱۱

ترجمانی من و صد چون منش محتاج نیست

در حقایق عشق خود را ترجمانست ای پسر

۱۲

عشق کار خفتگان و نازکان نرم نیست

عشق کار پردلان و پهلوانست ای پسر

۱۳

هر کی او مر عاشقان و صادقان را بنده شد

خسرو و شاهنشه و صاحب‌قرانست ای پسر

۱۴

این جهان پرفسون از عشق تا نفریبدت

کاین جهان بی‌وفا از تو جهانست ای پسر

۱۵

بیت‌های این غزل گر شد دراز از وصل‌ها

پرده دیگر شد ولی معنی همانست ای پسر

۱۶

هین دهان بربند و خامش کن از این پس چون صدف

کاین زبانت در حقیقت خصم جانست ای پسر

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 674
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 417
عندلیب :

نظرات

user_image
CCX
۱۳۹۰/۱۲/۰۶ - ۰۳:۰۴:۳۴
با سلام و عرض ادبدر بیت آخر مصرع دومبه نظر از لحاظ معنایی زبان درست استنه زیانبا تشکر
user_image
کامران کمیلی پور
۱۳۹۱/۰۲/۱۱ - ۰۶:۴۲:۱۶
با سلام.بنده متن این شعر را به صورت دیگری دیده ام. به نظر می رسد در متنی که گنجور ارائه داده است در هر مصرع یک یا دو کلمه اضافی موجود است. گویا کسی شعر اصلی را باز نویسی کرده و در هر مصرع به تناسب یک یا دو کلمه افزوده است. با توجه به این که قرائت دکتر سروش در مجموعه صوتی رسول آفتاب، آن قرائت است، اصالت این شعر جای تامل و تحقیق دارد
user_image
سعید
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۱۲:۰۳:۰۸
خیر جناب کامران کمیلی پور اشتباهی صورت نگرفته است و آن غزل را در شماره 1097این مجموعه میتوانید بیابید ،میشود گفت همین غزل است با کلماتی اضافه و البته موسیقی و وزنی دیگر اما چرایی این ماجرا و اینکه کدام نخست سروده شده را میسپارم به جناب گوهری عزیز
user_image
محمد بی غم
۱۳۹۴/۰۵/۰۹ - ۱۲:۳۷:۲۷
ببخشیدمعنی کلمه ی آفسان در مصرع دوم از بیت چهارم چیه؟
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۵/۱۰ - ۰۱:۲۶:۴۹
افسان = افسانهشاهد :از نفس سخن کم جو در مجلس جانبازیبر تارک بی نفسی فرموده دل افسان ساز. ( سنایی)
user_image
حیران
۱۳۹۸/۰۹/۱۲ - ۱۲:۴۸:۱۵
سلامبیت آخر زبان درست است نه زیان لطفا اصلاح شود، با سپاس.
user_image
علی حسنی
۱۳۹۹/۰۲/۱۲ - ۰۱:۲۹:۳۶
مولانا در این شعر راه رسیدن به عشق و مزایای عاشق شدن را توضیح می دهد،با تصمیم گیری عقلی و تحلیل های ذهنی رویدادها و اتفاقات و نیازها به مقصد نمی رسیم، آنچه عقل می حواهد استدلال و فلسفه است،یا علت و معلولی است،عقل بند و دام است و ما را گرفتار می کند،با تصمیم گیری واکنش ، و بر اساس غرایز و احساسات تحلیل کردن و تصمیم گرفتن به مقصد نمی رسیم، آنچه که تن می خواهد، مقایسه و مسابقه است ،با تصمیم گیری های فرضی، و معامله و بده بستان با خدای ذهنی هم به جایی نمی رسیم، و بازی ذهن است، تصمیم گیری های فرض ،تصمیم گرفتن با داده های غلط است، پس هر نتیجه ای هم که از آن استباط کنیم اشتباه است، مثل اینکه دکتر به جای دارو گچ به شما بدهد، شما خودتان را گول می زنید که دارید دارو مصرف می کنید، پس دل ما را فریب می دهد،آنچه دل می خواهد رضایت و خشنودی الکی شماست،راه رسیدن به عشق از عقل ،تن و دل به دست نمی آید،اگر کسی بگوید ، من عقل ،تن و دل را کنار گذاشتم ، پس به یقین در مسیر عشق قرار دارم و به عشق می رسم،تصور و یقین اینگونه هم توهم است و به عشق منتهی نمی شود،عشق با رفتن به سکوت،و عدم و برگشتن، با خاموش کردن گفتگوی سر، با شنیدن صداها اطراف بدون تحلیل، با دیدن چیزها بدون بحث، با حس کردن گرما و سرما بدون نظر دادن، با زندگی در لحظه به دست می آید،
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۷/۲۱ - ۰۶:۰۱:۰۷
نازنازان یعنی بسیار با ناز، در اینجا قید است. نازان صفت فاعلی است.  نازنازان حالت مبالغه دارد.