
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۰۹۶
۱
گر ز سر عشق او داری خبر
جان بده در عشق و در جانان نگر
۲
عشق دریاییست و موجش ناپدید
آب دریا آتش و موجش گهر
۳
گوهرش اسرار و هر سویی از او
سالکی را سوی معنی راه بر
۴
سر کشی از هر دو عالم همچو موی
گر سر مویی از این یابی خبر
۵
دوش مستی خفته بودم نیم شب
کاوفتاد آن ماه را بر ما گذر
۶
دید روی زرد من در ماهتاب
کرد روی زرد ما از اشک تر
۷
رحمش آمد شربت وصلم بداد
یافت یک یک موی من جانی دگر
۸
گرچه مست افتاده بودم از شراب
گشت یک یک موی بر من دیده ور
۹
در رخ آن آفتاب هر دو کون
مست لایعقل همیکردم نظر
تصاویر و صوت


نظرات
مهران عالی وند
ماه
ماه