
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۰۹۸
۱
آمدم من بیدل و جان ای پسر
رنگ من بین نقش برخوان ای پسر
۲
نی غلط من نامدم تو آمدی
در وجود بنده پنهان ای پسر
۳
همچو زر یک لحظه در آتش بخند
تا ببینی بخت خندان ای پسر
۴
در خرابات دلم اندیشههاست
در هم افتاده چو مستان ای پسر
۵
پای دار و شور مستان گوش دار
در شکست و جست دربان ای پسر
۶
آمدم و آوردمت آیینهای
روی بین و رو مگردان ای پسر
۷
کفر من آیینه ایمان توست
بنگر اندر کفر ایمان ای پسر
۸
میزنم من نعرهها در خامشی
آمدم خاموش گویان ای پسر
تصاویر و صوت


نظرات
همایون
امیر س