
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۱۰۴
۱
باز شد در عاشقی بابی دگر
بر جمال یوسفی تابی دگر
۲
مژده بیداران راه عشق را
آنک دیدم دوش من خوابی دگر
۳
ساخته شد از برای طالبان
غیر این اسباب اسبابی دگر
۴
ابرها گر مینبارد نقد شد
از برای زندگی آبی دگر
۵
یارکان سرکش شدند و حق بداد
غیر این اصحاب اصحابی دگر
۶
سبزه زار عشق را معمور کرد
عاشقان را دشت و دولابی دگر
۷
وین جگرهایی که بد پرزخم عشق
شد درآویزان به قلابی دگر
۸
عشق اگر بدنام گردد غم مخور
عشق دارد نام و القابی دگر
۹
کفشگر گر خشم گیرد چاره شد
صوفیان را نعل و قبقابی دگر
۱۰
گر نداند حرف صوفی دان که هست
دردهای عشق را بابی دگر
۱۱
از هوای شمس دین آموختم
جانب تبریز آدابی دگر
تصاویر و صوت


نظرات
عارف
همایون