
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۱۱۱
۱
روزی خوشست رویت از نور روز خوشتر
باده نکوست لیکن ساقی ز می نکوتر
۲
هر بستهای که باشد امروز برگشاید
دل در مراد پیچد چون باز در کبوتر
۳
هر بیدلی ز دلبر انصاف خود بیابد
هر تشنهای نشیند بر آب حوض کوثر
۴
هر دم دهد بت من نو ساغری به ساقی
کامروز بزم عامست این را به عاشقان بر
۵
یک ساغر لطیفی کز غایت لطیفی
گویی همه شرابست خود نیست هیچ ساغر
تصاویر و صوت


نظرات
منتظر
نادر..