مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۱۱۳

۱

ای جان جان جان‌ها جانی و چیز دیگر

وی کیمیای کان‌ها کانی و چیز دیگر

۲

ای آفتاب باقی وی ساقی سواقی

وی مشرب مذاقی آنی و چیز دیگر

۳

ای مشعله یقین را وی پرورش زمین را

وی عقل اولین را ثانی و چیز دیگر

۴

ای مظهر الهی وی فر پادشاهی

هر صنعتی که خواهی تانی و چیز دیگر

۵

هر گون غرایبی را هر بوالعجایبی را

هر غیب و غایبی را دانی و چیز دیگر

۶

زان عشق همچو افیون لیلی کنی و مجنون

ای از سنات گردون سانی و چیز دیگر

۷

ای نور صدرها را اومید صبرها را

بر اوج ابرها را رانی و چیز دیگر

۸

ای فخر انبیا را وی ذخر اولیا را

وی قصر اجتبا را بانی و چیز دیگر

۹

ای گنج مغفرت را وی بحر مرحمت را

من غیر درگهت را شانی و چیز دیگر

۱۰

چشمی که غیر رویت بیند ز بهر زینت

باشد در این جریمت زانی و چیز دیگر

۱۱

ای اصل اصل مبدا وی دستگیر فردا

گشتم به دست سودا عانی و چیز دیگر

۱۲

پرست این دهانم بر غیر تو نخوانم

چون هست غیر گوشت فانی و چیز دیگر

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 692
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 429
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۲/۰۸/۱۹ - ۲۱:۲۷:۳۲
چشمی که غیر رویت، بیند ز بهر زینت باشد در این جریمت، زانیّ و چیز دیگر کلمه ی « زانی» در این بیت از مضمون حدیث « زنَا الٌعَیٌنِ النَّظَرُ » ( زنای دو چشم نظر است ) مستفاد شده / مولانا در مثنوی / دفتر چهارم نیز به این حدیث اشاره دارد و می گوید : مرغ زان دانه نظر خوش می کند دانه هم از دور راهش می زند کز زنای چشم حظّی می بری، نه کباب از پهلوی خود می خوری؟ لازم به اشاره است که زنده یاد نیکلسون این مصراع را ( گر ز نای چشم ) متوجه شده و در مورد ( نای چشم ) و قیاس آن با ( نای گلو) نیز مطالبی آورده که پذیرفتن آن بسیار دور از ذهن است و نیز بعضی از شارحان مثنوی به پیروی از نیکلسون چنین خبطی را مرتکب شده اند ارجاع به : پانویس ص 613 / غزلیات شمس / با گزینش دکتر شفیعی کدکنی
user_image
محمدحسین
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ - ۱۳:۵۹:۱۴
ببخشید در بیت ششم معنی "ای از سنات گردون سانی و چیز دیگر"چیست؟
user_image
جاوید مدرس اول رافض
۱۴۰۲/۰۹/۲۰ - ۱۳:۲۱:۰۱
پیر من و مراد من درد من و دوای من         فاش بگفتم این سخن شمس من و خدای من در این غزل هم شمس یا بعبارتی نماد انسان کامل در ستایش است و او را تا خدا برده و وصل میکند (چیز دیگر )در ردیف ابیات همان خدای تبارک مبباشد که مولانا در  لباس ایهام پوشانده است .یا بلحاظ سلیقه شخصی و یا بلحاظ اجتناب از کفر . انسان که هدف از خلقش رسیدن بخداست و به مصداق لولاک لم خلقت الافلاک .هستی بخاطر وی آفریده شده  و بمصداق  کنت کنزا مخفیا و احبت اعرف فخلقتل الخلق لکی اعرف ،نماینده خداست در روی جهان مادی و فیزیکی و خدای را تمثیل میکند همه تعاریف در این غزل هدفش خدای زمینی توام با خدای آسمانی است