مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۱۱۷

۱

دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار

جان مست گلستان تو آن گاه خار خار

۲

هر دم ز پرتو نظر او به سوی دل

حوریست بر یمین و نگاریست بر یسار

۳

هر صبحدم که دام شب و روز بردریم

از دوست بوسه‌ای و ز ما سجده صد هزار

۴

امسال حلقه ایست ز سودای عاشقان

گر نیست بازگشت در این عشق عمر پار

۵

بنواز چنگ عشق تو به نغمات لم یزل

کز چنگ‌های عشق تو جانست تار تار

۶

اندر هوای عشق تو از تابش حیات

بگرفته بیخ‌های درخت و دهد ثمار

۷

غوطی بخورد جان به تک بحر و شد گهر

این بحر و این گهر ز پی لعل توست زار

۸

از نغمه‌های طوطی شکرستان توست

در رقص شاخ بید و دو دستک زنان چنار

۹

از بعد ماجرای صفا صوفیان عشق

گیرند یک دگر را چون مستیان کنار

۱۰

مستانه جان برون جهد از وحدت الست

چون سیل سوی بحر نه آرام و نه قرار

۱۱

جزوی چو تیر جسته ز قبضه کمان کل

او را نشانه نیست به جز کل و نی گذار

۱۲

جانیست خوش برون شده از صد هزار پوست

در چاربالش ابد او راست کار و بار

۱۳

جان‌های صادقان همه در وی زنند چنگ

تا بانوا شوند از آن جان نامدار

۱۴

جان‌ها گرفته دامنش از عشق و او چو قطب

بگرفته دامن ازل محض مردوار

۱۵

تبریز رو دلا و ز شمس حق این بپرس

تا بر براق سر معانی شوی سوار

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 694
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 431
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۱۰/۱۰ - ۲۱:۳۴:۳۷
هر صبحدم که دام شب و روز بردریماز دوست بوسه‌ای و ز ما سجده صد هزار..
user_image
nabavar
۱۳۹۷/۱۰/۱۱ - ۱۴:۱۳:۰۵
معنای این مصرع نامفهوم است هر صبحدم که دام شب و روز بردریم.شاید هر صبحدم مدام شب و روز بردریم بوده
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۱۰/۱۱ - ۲۲:۳۵:۰۳
درودشب و روز چون دامی است که در صبحگاه (زمانی که نه شب است و نه روز) این دام دریده می‌شود و رهایی از آن میسر..
user_image
مهدی
۱۳۹۸/۰۶/۱۰ - ۰۴:۲۳:۱۴
بنواز چنگ عشق تو به نغمات لم یزلآیا کلمه ی '' تو'' اضافی نیست؟چون وزن شعر رو کامل به هم میریزه و در صورت حذف هم وزن درست میشه هم معنا صحیح باقی می مونهلطفا راهنمایی کنید
user_image
مریم
۱۴۰۰/۱۱/۲۷ - ۱۰:۵۷:۳۰
امسال حلقه ایست ز سودای عاشقان  گر نیست بازگشت در این عشق عمر پار  لطفا معنی این بیت رو بفرمایید.