
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۱۱۹
۱
کس بیکسی نماند میدان تو این قدر
گر با یکی نسازی آید یکی دگر
۲
زین خانه گر روم من و خانه تهی کنم
آید یکی دگر چو منی یا ز من بتر
۳
میراث مانده است جهان از هزار قرن
چون شد به زیر خاک پدر شد پسر پدر
۴
تنها نه آدمی حیوان نیز همچنین
ور نی ندیدی تو در آفاق جانور
۵
شب آفتاب اگر برود هم ز بام چرخ
بر جای آفتاب ستارهست یا قمر
۶
گر ترک یک هنر بکند مرد طبع او
مشغول کار دیگر گشت و دگر هنر
۷
زیرا که بر دل همه خلقان موکلیست
بیکارشان ندارد و بییار و بیسفر
تصاویر و صوت


نظرات