مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۱۲

۱

ز روی تست عید آثار ما را

بیا ای عید و عیدی آر ما را

۲

تو جان عید و از روی تو جانا

هزاران عید در اسرار ما را

۳

چو ما در نیستی سر درکشیدیم

نگیرد غصه دستار ما را

۴

چو ما بر خویشتن اغیار گشتیم

نباشد غصه اغیار ما را

۵

شما را اطلس و شعر خیالی

خیال خوب آن دلدار ما را

۶

کتاب مکر و عیاری شما را

عتاب دلبر عیار ما را

۷

شما را عید در سالی دو بارست

دو صد عیدست هر دم کار ما را

۸

شما را سیم و زر بادا فراوان

جمال خالق جبار ما را

۹

شما را اسب تازی باد بی‌حد

براق احمد مختار ما را

۱۰

اگر عالم همه عیدست و عشرت

برو عالم شما را یار ما را

۱۱

بیا ای عید اکبر شمس تبریز

به دست این و آن مگذار ما را

۱۲

چو خاموشانه عشقت قوی شد

سخن کوتاه شد این بار ما را

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 106
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 80
نازنین بازیان :
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
منصوری
۱۳۸۷/۱۱/۲۳ - ۰۸:۴۳:۴۰
منصوری نوشته:خاموشانه در برخی از ابیات مولانا به معنی افیون است.مخدری که صوفیان هنگام سماع استفاده می کردند.برگرفته از فرهنگ اصطلاحات و واژگان طنز از آقای اصلانی.ذیل مدخل”افیونیه”
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۰۸ - ۰۷:۳۸:۲۸
صوفیه برای بدست اوردن خیال که مایه بینش و vision است از منگ یعنی سبزک و نیز می ،سودجسته اند اما به نمونه نگاه مولانا بنگرید در فیه مافیه .مرا گفتند ایا سبزک روا بود درویش را ، گویم که اگر خواجه بودی ( یعنی محمد جانم فدای او) بفرمودی ایشان را گردن زدن و ان خیال دیو بود مولانا از نگاه خواجه کیهان می فرماید درویش حشیشی را دیو گمراه کرده است. در نمونه های ایرانی ارداویراف پیش از رفتن به دیدار هرمز می و منگ خورانده می شود . به ظاهر نزد پیروان راز روایی داشته است ولی نه همه و بیشتر این بزرگان به اگاهی برین و کیهانی دست یافته اند.
user_image
همایون
۱۳۹۶/۰۶/۱۰ - ۱۳:۱۵:۴۷
سخن و کار در این غزل به‌‌‌ هم وصل میشوند سخن گوشه ائ‌ نه چیز از عمل است عید اما برابری ایندوستمجموعه ائ‌ از تجربیات دیرین و فراوان انسان‌ها بصورت عید در میاید و نوروز ما از برجسته‌ترین عید هاستدر روز عید انسان‌ها از واقعیت خود نیست میشوند و واقعیتی یگانه میابند که میتواند کار ساز باشد این تجربه را جلال دین با شمس به‌‌‌ تنهایی بدست آورده است و خود به‌‌‌ تنهائی از نیست به هست راهی‌ باز کرده است و دیگر نیازمند سخن گفتن برای کار کردن نیست و اینگونه حق سکوت و یا خاموشانه ائ‌ گران بها از شمس خود دریافت کرده است
user_image
امید وکیل
۱۴۰۰/۱۰/۲۸ - ۱۵:۴۳:۰۷
در این غزل مولانا خداوند را با صفت "مکار و عیار" به کار می‌برد.