مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۱۲۷

۱

وجهک مثل القمر قلبک مثل الحجر

روحک روح البقا حسنک نور البصر

۲

دشمن تو در هنر شد به مثل دم خر

چند بپیماییش نیست فزون کم شمر

۳

اقسم بالعادیات احلف بالموریات

غیرک یا ذا الصلات فی نظری کالمدر

۴

هر که به جز عاشقست در ترشی لایقست

لایق حلوا شکر لایق سرکا کبر

۵

هجرک روحی فداک زلزلنی فی هواک

کل کریم سواک فهو خداع غرر

۶

چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر

چونک ببردی دلی بازمرانش ز در

۷

چشم تو چون رهزند ره زده را ره نما

زلف تو چون سر کشد عشوه هندو مخر

۸

عشق بود دلستان پرورش دوستان

سبز و شکفته کند جان تو را چون شجر

۹

عشق خوش و تازه رو طالب او تازه تر

شکل جهان کهنه‌ای عاشق او کهنه خر

۱۰

عشق خران جو به جو تا لب دریای هو

کهنه خران کو به کو اسکی ببج کمده ور

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 700
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 434
عندلیب :

نظرات

user_image
ناصر از آنکارا
۱۴۰۱/۰۵/۰۸ - ۱۲:۳۲:۵۲
اَسْکی بَبُجْ کِمْدَه وَر جمله‌ای ترکی به معنی: “چه کسی کفش کهنه دارد” این جمله که مخصوص افرادی است که کوچه به کوچه میروند و با صدای بلند و جهت خرید اشیای کهنه از مردم می‌پرسند. و در سه غزل ۱۱۲۵ و ۱۱۲۷ و ۱۱۳۲ عینا” آمده است.
user_image
سیّد مبین محدثی
۱۴۰۳/۰۲/۱۸ - ۰۹:۵۶:۲۹
گر سر کَس نیستَت فتنه مَکُن دل مَبَر چون که بِبُردی دلی، پرده‌ی او را مَدَر
user_image
سیّد مبین محدثی
۱۴۰۳/۰۲/۱۸ - ۰۹:۵۸:۰۸
عشق خوش(خَش، تلفظ قدیمی لغت) تازه رو عاشق او تازه تر همچو جهان کهنه‌ای عاشق او کهنه تر