مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۱۴۳

۱

تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر

تو برگ زرد چرایی به نوبهار نگر

۲

درآ به حلقه رندان که مصلحت اینست

شراب و شاهد و ساقی بی‌شمار نگر

۳

بدانک عشق جهانی است بی‌قرار در او

هزار عاشق بی‌جان و بی‌قرار نگر

۴

چو دررسی تو بدان شه که نام او نبرم

به حق شاهی آن شه که شاهوار نگر

۵

چو دیده سرمه کشی باز رو از این سو کن

بدین جهان پر از دود و پرغبار نگر

۶

هزار دود مرکب که چیست این فلکست

غبار رنگ برآرد که سبزه زار نگر

۷

نگه مکن تو به خورشید چونک درتابد

به گاه شام ورا زرد و شرمسار نگر

۸

چو ماه نیز به دریوزه پر کند زنبیل

ز بعد پانزده روزش تو خوار و زار نگر

۹

بیا به بحر ملاحت به سوی کان وصال

بدان دو غمزه مخمور یار غار نگر

۱۰

چو روح قدس ببوسید نعل مرکب او

ز نعل نعره برآمد که حال و کار نگر

۱۱

اگر نه عفو کند حلم شمس تبریزی

تو روح را ز چنین یار شرمسار نگر

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 2766
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 442
عندلیب :

نظرات