مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۱۵۹

۱

عشق جانست عشق تو جان‌تر

لطف درمان و از تو درمان‌تر

۲

کافری‌های زلف کافر تو

گشته ز ایمان جمله ایمان‌تر

۳

جان سپردن به عشق آسانست

وز پی عشق توست آسان‌تر

۴

همه مهمان خوان لطف تواند

لیک این بنده زاده مهمان‌تر

۵

بی‌تو هستند جمله بی‌سامان

لیک من بی‌طریق و سامان‌تر 

۶

عشق تو کان دولت ابدست

لیک وصل جمال تو کان‌تر

۷

تیغ هندی هجر برانست

لیک هندی عشق بران‌تر

۸

هر دلی چارپره در پی توست

دل ما صدپرست و پران‌تر

۹

دیدن تو به صد چو جان ارزان

عوض نیم جانم ارزان‌تر

۱۰

گرچه این چرخ نیک گردانست

چرخ افلاک عشق گردان‌تر

۱۱

همه ز افلاک عشق در ترسند

وان فلک در غم تو ترسان‌تر

۱۲

شمس تبریز همتی می‌دار

تا شوم در تو من عجب‌دان‌تر

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 2772
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 448
عندلیب :
محمدرضا جراح زاده :

نظرات

user_image
عارف
۱۳۹۸/۰۲/۱۷ - ۱۰:۳۹:۴۲
با تشکر از گنجور عزیزبه نظرم بهتر است که " تر" های آخر ابیات جدا نوشته شوند و " است" ها کامل. برای مثال "عشق جان است" نه "جانست"
user_image
مجید دوایی
۱۳۹۸/۰۸/۱۰ - ۰۵:۰۷:۲۵
این است فرق فارق مولانا و حافظ البته در مواجهه با عشق!جناب حافظ همواره نالان ز عشق است و جایی شکر همراه با شکایت میکند و جایی از افتادن مشکلها میگوید و بسی نشانه های دیگر است بر تلخی عشق حافظیجناب مولانا اما شادمان ز عشق است و این شادمانی را همه جا جار زده است و عاشقان را بی نباز از شمع و شاهد و می انگوری و افیون میداند و خون غم را بر خویش حلال میشمارداین غزل نیز یکی از آن شاه غزل های اوست در اشاره به شیرینی عشق!!
user_image
..
۱۳۹۸/۰۸/۱۰ - ۰۸:۱۶:۰۸
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش‌است، ...حافظ