
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۱۶۵
۱
میر خرابات توی ای نگار
وز تو خرابات چنین بیقرار
۲
جمله خرابات خراب تواند
جمله اسرار ز توست آشکار
۳
جان خراباتی و عمر عزیز
هین که بشد عمر چنین هوشیار
۴
جان و جهان جان مرا دست گیر
چشم جهان حرف مرا گوش دار
۵
خاک کفت چشم مرا توتیاست
وعده تو گوش مرا گوشوار
۶
خمر کهن بر سر عشاق ریز
صورت نو در دل مستان نگار
۷
ساغر بازیچه فانی ببر
ساغر مردانه ما را بیار
۸
آتش می بر سر پرهیز ریز
وای بر آن زاهد پرهیزکار
۹
حق چو شراب ازلی دردهد
مرد خورد باده حق مردوار
۱۰
پرورش جان به سقاهم بود
از می و از ساغر پروردگار
تصاویر و صوت


نظرات