
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۱۸۱
۱
به سوی ما نگر چشمی برانداز
وگر فرصت بود بوسی درانداز
۲
چو کردی نیت نیکو مگردان
از آن گلشن گلی بر چاکر انداز
۳
اگر خواهی که روزافزون بود کار
نظر بر کار ما افزونتر انداز
۴
وگر تو فتنه انگیزی و خودکام
رها کن داد و رسمی دیگر انداز
۵
نگون کن سرو را همچون بنفشه
گناه غنچه بر نیلوفر انداز
۶
ز باد و بوی توست امروز در باغ
درختان جمله رقاص و سرانداز
۷
چو شاخ لاغری افزون کند رقص
تو میوه سوی شاخ لاغر انداز
۸
چو آمد خار گل را اسپری بخش
چو خصم آمد به سوسن خنجر انداز
۹
بر عاشق بری چون سیم بگشا
سوی مفلس یکی مشتی زر انداز
۱۰
برآ ای شاه شمس الدین تبریز
یکی نوری عجب بر اختر انداز
تصاویر و صوت

نظرات
هادی رنجبران