مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۱۹۳

۱

من از سخنان مهرانگیز

دل پر دارم ز خواب برخیز

۲

ای آنک رخ تو همچو آتش

یک لحظه ز آتشم مپرهیز

۳

شیرم ز تو جوش کرد و خون شد

ای شیر به خون من درآمیز

۴

با یارک خود بساز پنهان

مستیز به جان تو که مستیز

۵

تسلیم قضا شدم ازیرا

مانند قضا تو تندی و تیز

۶

بنگر که چه خون دل گرفتست

بر گرد قبام چون فراویز

۷

در خشم مکن تو چشم خود را

وان فتنه خفته را مینگیز

۸

خود خفته نماید و نخفتست

آن نرگس پرخمار خون ریز

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 461
عندلیب :

نظرات